صاحب خانه

یادداشت ها و دست نوشته های مهدی عابدی

صاحب خانه

یادداشت ها و دست نوشته های مهدی عابدی

صاحب خانه
دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۹، ۰۸:۵۲ ق.ظ

خون سرخی که سبزی انقلاب را ضامن می شود/

ایران هراسی: قاتل شهریاری ها


باز اخبار ما خبر از شهادت می دهند. خبر شهید شدن و  مجروح شدن. باز احساسات ملت ایران را جریحه دار می کنند. خبر ترور دانشمندان هسته ای ایران در روز دوشنبه 9 آذر ماه و شهادت دکتر مجید شهریاری یر روی تیتر اول خبرگزاری ها و رسانه های داخل و خارج قرار گرفت.مثل همیشه اول عده ای شهادت دکتر را تبریک و تسلیت می گویند. عده ای حادثه تروریستی را محکوم می کنند و عده ای دیگر درباره دستگیری و مجازات عاملان آن وعده و وعید می دهند. و ما هم که صدایمان به جایی نمیرسد در دل خودمان متاثر می شویم و احیانا با بیانیه ای آن را محکوم می کنیم و همه چیز به خیر و خوشی تمام می شود.


تمام می شود؟ به همین راحتی؟! مگر این قدر مساله ساده و بی اهمیت است که به راحتی از آن بگذریم؟ مگر دفعه اولمان یا حادثه آخرمان است که به راحتی آن را فراموش کنیم؟ مگر داغ شهادت دکتر علیمحمدی هنوز بر دلهایمان نیست که این را هم به آن اضافه نکنید؟ چیست و چه می شود که ما را می خواهند بکشند و از میان بردارند؟ از چه چیز ما می ترسند که دست به حذف و ترور زده اند؟چه شده است آنان را؟...

بررسی و واکاوی حادثه تروریستی نهم آذر ماه در دانشگاه تهران از چندین جهت قابل توجه است. از طرفی هنوز مراسم سالگرد شهادت دکتر علیمحمدی را برگزار نکرده ایم که باز هم باید پیکری دیگر را بر دوش های خود قرار دهیم. هنوز 10 ماه از وعده و وعید های وزیر کشور و مسئولان امنیتی درباره دستگیری و مجازات عاملان حوادث و همچنین تامین امنیت کامل برای نخبگان و دانشمندان کشور نمی گذرد که باز هم صدای انفجار بمب می شنویم! از طرفی دیگر برداشت می شود که اهداف عاملان این جنایات بر هم زدن فضای کشور و ملتهب نشان دادن آن است. بازیگردانان اصلی این جنایات با مشاهده موقعیت ممتاز و محبوب کشور ایران در منطقه و رقم خوردن جریاناتی که همسو با جریان جمهوری اسلامی ایران است از جمله تشکیل دولت شیعی و دوست ایران در عراق، تشکیل پارلمان هماهنگ با ایران در انتخابات پارلمانی اخیر افغانستان و مهمتر از همه اقبال غیر قابل توصیف مردم لبنان به ارزش ها و آرمان های جمهوری اسلامی ایران در سفر اخیر دکتر احمدی نژاد به لبنان و همچنین نا کارآمدی و منزوی شدن جریان فتنه در داخل کشور و حذف آن از صحنه جریانات سیاسی سعی بر این داشتند که این فضا را از بین برده و به نوعی القا کنند که ایران با گذشت 18 ماه از انتخابات هنوز بز اوضاع خود مسلط نیست و ایران امنیت ندارد! و از این رو احتمال همکاری و توطئه جریان فتنه داخلی در وقوع این حادثه نیز قوت می یابد.

 آن چه ذهن را به سمت عاملان اصلی و اهداف آنان می برد شواهدی هست که در رسانه های مختلف و همچنین حاشیه های بین المللی دیده می شود. گروهی از رسانه های غربی و عمدتا اروپایی سعی دارند ترور دکتر شهریاری و دکتر عباسی را به مسائل داخلی ایران مرتبط کنند و در مقابل برخی رسانه های آمریکایی و اسراییلی خود اعتراف کرده اند که نمی توان نقش موساد(سازمان اطلاعاتی اسراییل) را در ترور دانشمندان ایرانی نادیده گرفت. این رسانه ها اعتراف کرده اند که با کمی دقت در وقایع زنجیره ای ترور دانشمندان در ایران و به موازات آن انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا(ویکی لیکس) که به برنامه هسته ای ایران مرتبط بود و همچنین تعیین رئیس جدید موساد می توان به نوعی رابطه بین این وقایع پی برد و این ها همگی بخشی از تلاش بی پایان جامعه اطلاعاتی اسرائیل و همتای غربی اش یعنی MI6 و  CIA برای خرابکاری، تاخیر و در صورت امکان متوقف کردن دستیابی به بمب هسته ای هستند. به زعم این رسانه ها سازمان اطلاعاتی اسراییل به منظور توقف در ساخت بمب هسته ای در ایران و نگرانی از این موضوع و مخالفت آمریکا با اقدام نظامی علیه ایران، خود به تنهایی به سمت انجام عملیات هایی برای فلج کردن یرنامه هسته ای ایران حرکت کرده است و معتقد است بهترین راه خلاص شدن از شر این تهدید حذف کسانی است که برنامه هسته ای ایران را اجرا می کنند. در همین راستای گمان بر دخالت مستقیم موساد در ترور اخیر، گروهی عضویت دکتر شهریاری در پروژه سزامی به عنوان مشاور و نماینده ایران را یکی از عوامل شناسایی او توسط موساد و نهایتا ترور او می دانند. در این پروژه علمی که تیمی از رژیم صهیونیستی نیز در آن حضور دارند بر روی مباحث مربوط به تابش های هسته ای مطالعه و تحقیق می شود و  دکتر علی محمدی هم که سال قبل ترور شد عضو همین گروه بوده است . عده ای هم بیان می کنند که حرکت موساد در ترور دانشمندان ایرانی از طریق ماهواره های جاسوسی و با ردیابی مسیر حرکت دانشمندان صورت گرفته که تجاوز آشکار به حقوق بین المللی در فضای جمهوری اسلامی است. فتنه‌ی پیر و فرسوده هم اظهار نظر کرده است که این ترور ها مربوط به خود حکومت است و به تنش ها و رقابت های داخلی سیاسیون کشور برمی گردد.

به راستی دکتر شهادتت مبارک! شهادت در راه اعتلای انقلای و نظام اسلامی بر تو گوارا باد! ولی چه شد که " کم شد زجمع خسته دلان یار دیگری     بر دار رفت پیکر سردار دیگری "؟ واقعا چیست که اینچنین می کنند؟

 در همه احتمالاتی که در جریان ترور دانشمندان ذکر کردیم این نکته بروز می کند که نوعی ایران هراسی در جبهه مقابل به چشم می خورد. نوعی ترس از ایران مقتدر و پیشرفته! ترس از ایران متحد و دارای هدف! پی برده اند که ایران هیج کجا نیست! ایران ایران است! ایران مقتدر و پیشرفته بزرگترین کابوس وحشتناک برای اینان است. می خواهند با ترور دانشمندان و نخبگان ما به نوعی در حرکت علمی جامعه دانشگاهی ما خلل وارد کنند. می خواهند ایران را نا امن جلوه دهند. می خواهند ایران را به هم بریزند. می خواهند ایرانی پیشرفت نکند و متحد نباشد و مقتدر! می خواهند ایران کشوری وابسته به آنها بوده و هیچ پیشرفتی نداشته باشد تا بتوانند سیاست های خود را در منطقه تحمیل کنند. ولی چه باک که امام امت فرمودند : " بکشید ما را ملت ما بیدار تر می شود" بمب اتم های ما شهریاری ها هستند! شهریاری را شهید کردید ولی شهریاری ها هنوز زنده اند! راه شهریاری ادامه دارد! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۸۹ ، ۰۸:۵۲
مهدی عابدی
شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۸۹، ۰۸:۴۲ ق.ظ

بسیجی صاحب خانه این کشور است!

بسیجی صاحب خانه این کشور است!

"...بسیج یعنى آن عنصر دلسوزى که کشور را متعلق به خود و آینده را وابسته‏ى به تلاش خود مى‏داند؛ نگران است،چون صاحبخانه است. اگر در خانه یک شیشه بشکند، ممکن است مهمانها و تماشاکن‏ها خیلى اهمیتى ندهند، اما براى صاحبخانه فرق نمى‏کند که شیشه‏ى کدام اتاق بوده و نگران مى‏شود؛ صاحبخانه است دیگر. این نگرانى را من در شما مجموعه‏ى جوان بسیجى، قدر مى‏دانم..."

به نظر می رسه این پست باید اولین یا دومین پست این وبلاگ بوده باشه و یه مقدار دیر باشه ولی الانم دیر نیست. روز های اول که وبلاگ را ثبت کرده بودم و عنوان وبلاگ را "بسیجی صاحب خانه این کشور است" گذاشته بودم عده زیادی نسبت به این عنوان واکنش نشون دادند و گفتند این چه عنوانیه برای وبلاگ انتخاب کردی؟ چرا خودتونو صاحب مملکت می دونین و بقیه را آدم حساب نمی کنین؟ چرا حرفی می زنین که باعث بشه بقیه نسبت به شما حساس بشن و احساس تنفر پیدا کنن؟ و ...

شاید حق داشته باشن با خوندن این عنوان دفعه اول این احساسو پیدا کنن. ولی خوب اگه توجه کنن میبینن که همچین حرف بی ربطی هم نیست! اول این که این تعبیر از امام خامنه ای است که بسیجی صاحب خانه این کشور است. دوم اینکه این ذهنیت هایی که راجع بع بیج و بسیجی هست به خاطر اینه که برداشتی که از مفهوم بسیج و بسیجی در افکار عمومی شده درست و صحیح نیست و خیلی ایراد داره. شاخص های بسیج ز بین رفته اند و یک سری نماد جای آن شاخصه و معیار ها را گرفته اند و در افکار عمومی هر کس این نماد ها را داشت بسیجی می دانند و در غیر این صورت نه!

این اشتباه است. یکی از اهدافی که من در ابتدای ثبت این وبلاگ داشتم همین بود که با استفاده از شاخص ها و معیار های اصلی بسیج در نطرات و افکار امام خمینی و امام خامنه ای این مفهوم را به صورت صحیح بیان کنیم تا این کج فهمی ها و این سو برداشت ها برطرف شوند. در اینصورت است که این مفهوم معیار و ملاک بسیجی بودن افراد می شود نه ظاهر و نماد ها! این وقت است که هر کس به بسیجی بودن خود افتخار می کند و عنوان بسیجی عنوانی مقدس و پر افتخار برای هر نفر خواهد شد!

ابتدای ترم امسال (مهر ماه ۱۳۸۹) روز اول دانشگاه یکی از بچه های جدید الورود را دیدم که با چفیه اومده بود دانشگاه و همیشه هم روی دوشش بود. خیلی تعجب کردم و تحسینش کردم. بعد از دو هفته با هم آشنا شدیم و از علت کارش پرسیدم و اونم گفت که من میخواهم این که خودمان هم خجالت می کشیم اعلام کنیم بسیجی هستیم از بین برود. بعد من بهش گفتم من هم دوست دارم روی دوشم چفیه بیندازم و با چفیه راه بروم. ولی میترسم. ترس نه از اینکه مرا مسخره کنند و مرا هو کنند یا به من بخندند. نه! از اینکه این چفیه انداختن یعنی من بسیجیم و بسیجی بودن انتظارات و تکالیف زیادی را می طلبد و باید در مقابل آن پاسخگو باشیم. اگه یه نگاه کوتاه به خواسته های امام خامنه ای از بسیجیان بیندازیم اون وقت میبینیم که ما هم بسیجی نیستیم و باید آرزو کنیم که بسیجی شویم و آن وقت است که بسیجی بودن واقعا یک افتخار برای همه می شود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۸۹ ، ۰۸:۴۲
مهدی عابدی
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۸۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

همه جا کربلاست/ کربلای خود را دریاب...

معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)، از صدا و سیما با عنوان حساسترین و اثرگذار ترین رسانه تبلیغاتى هر کشورى یاد می کند که هم از طریق بصر و هم از طریق سمع مـردم از آن استفاده مى کنند و آنطورى که به رادیو و تلویزیون توجه مـى کـنـنـد مـردم ، بـه هـیچ رسانه ای توجه نمى کنند، رسانه ای که همه گرو های سنی و همه اقشار جامعه مخاطبان آن هستند.

مصداق بارز این گفته نیز به طور واضح مشهود است که هر از چند گاهی که سریال یا برنامه ای در صدا و سیما پخش شود و گروه زیادی از جمعیت مخاطب آن باشند اثر گذاری حرکات و دیالوگ های آن در رفتار های روز مره مردم در متن جامعه قابل مشاهده است.

همین امر باعث شده است که این نهاد تبلیغی و فرهنگی همواره مورد انتقاد ها و تحلیل های گروه‌ها و قشر های مختلف قرار گیرد و در برحه های زمانی متفاوت نسبت به عملکرد آن اظهار نظر هایی شود و البته اظهار نظر و انتقاد منصفانه و در ادامه مطالبه از مسئولین و دست اندرکاران آن وظیفه و حق عمومی و همگانی است و این خود باعث پیشرفت و تعالی این رسانه و نزدیک شدن به حد مطلوب می شود.

اگر نگاهی به عملکرد صدا و سیما در چندین ساله گذشته داشته باشیم جدای از وجود نقاط ضعفی که در سیاست های کلی و راهبردی سازمان وجود دارد و جای تعجب است که چرا علی رغم مطالبه مصرانه جریان های ارزشی از صدا و سیما جهت اصلاح این سیاست ها و روند ها ، هنوز اقدام در خور توجهی انجام نشده است، نقاط قوت قابل بیانی نیز مشاهده شده است که جای بسی امید دارد و نشان دهنده این است که مدیریت انقلابی و اسلامی صدا و سیما چه اثرات مطلوب و مناسبی در جامعه خواهد داشت.

اگر ما رسالت اصلی رسانه ای صدا و سیما در جامعه را افزایش سطح آگاهی و اطلاعات و بصیرت افکنی در فضای جامعه و همچنین تعالی سطح فرهنگ عمومی جامعه و تلاش در راستای نهادینه کردن فرهنگ ناب اسلام بدانیم، می توان گفت که در چند ساله گذشته و به خصوص  در ایام فتنه 88 و بعد از آن صدا و سیما نقش مثبت و موثری را ایفا کرد.برنامه هایی که باعث شد قشر های مختلف جامعه از فضای سیاسی موجود و طرز تفکر جریان های مدعی به صورتی بی واسطه آگاه شده و طبق معیار های ارزشی تصمیمی بگیرند که نمود بارز آن برنامه های مناظره در ایام انتخابات 88 و بعد از آن برنامه هایی روشنگرانه مانند برنامه دیروز امروز فردا و یا برنامه راز و یا برنامه ایرن 88 می باشد.این برنامه ها به نوعی باعث شد جریان حق و باطل به صورت بی پیرایه تری تبیین شود و راه و مسیر حق و باطل از هم جدا شوند. که البته متاسفانه بعضی از تفکرات محافظه کارانه و سو برداشت ها منجر به تعطیلی بعضی از اینگونه برنامه ها شده است.

در روند سریال های تلویزیونی و فیلمهای سینمایی نیز علی رغم اینکه محتوای قسمت اعظمی از تولیدات بدون محتوا می باشد و در طول یک فیلم 100 دقیقه ای هیچ پیامی به غیر از بیهوده گویی دیده نمی شود و تنها چیزی که باعث جذب مخاطب به آن می شود استفاده از ستاره(!) های بازیگری در نقش های فیلم است و مخاطب در انتهای فیلم به غیر از مقداری خنده های تهی چیزی نصیبش نمی شود و این به خصوص در بسیاری از فیلم های سینمایی که در بخش شبکه خانگی تولید می شوند و بسیاری از سریال هایی که در صدا و سیما تولید و پخش می شوند نمایان است نقاط مثبتی دیده می شود.

ساخت چندین فیلم تاریخی پر محتوا و قوی و یا فیلم های غیر تاریخی که در آن پیام هایی ارزشی به مخاطب القا شود از نقطه های امید صدا و سیما و سینمای ما است. برنامه هایی که در آن هدفی به غیر از سرگرم کردن مخاطب دنبال می شود و مخاطب با مشاهده آن نوعی دگرگونی و تحول و عزم و اراده در او ایجاد می شود. یوسف پیامبر، فاصله ها، مختار نامه. این ها برنامه هایی هستند که می توان از آن ها به عنوان نمونه های امید وار کننده رسانه ملی ایران نام برد!

همه جا کربلاست!

کمتر از یک ماه دیگر به شروع ماه محرم مانده است. ماه محرمی که امام خمینی از آن با تعبیر زنده نگه دارنده اسلام یاد کرده است. واقعا چه چیزی در محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و زنده می دارد؟ قیام امام حسین چه بوده است که هر چه از آن دور می شویم عزاداری های ما پر شور تر می شود؟ چه چیزی است که اینقدر توصیه به زنده نگه داشتن آن شده است و اینقدر بر عزاداری امام حسین تاکید و سفارش شده است؟

ملت ایران امسال با سریال مختار نامه به استقبال ماه محرم و عاشورا و تاسوعا می روند. مختار نامه سریالی است که شرایط و اوضای زمان امام حسین را برای ما ترسیم می کند. حرکت بسیار جالبی است که زمان پخش این سریال با این ایام همراه است. این حرکت نمونه بارز آگاهی بخشی به مردم است. شاید بسیاری از عزاداران امام حسین از اینکه چرا برای امام حسین عزاداری می کنند چیزی ندانند و فقط به خاطر ارادت قلبی و محبتی که به حضرت دارند ابراز ارادت می کنند. البته این خوب است ولی کافی نیست. بلکه عزاداری ما برای اما حسین و اهل بیت باید همراه با آگاهی از هدف و منظور باشد. مهمترین چیزی که در عزاداری اهل بیت علیهم السلام و بالاخص امام حسین علی السلام باید بدان توجه داشت عبرت های عاشوراست. عبرت هایی که بنا به تکرار تاریخ شاید در زمان ما هم برای ما به وجود بیاید و ما که عزادار امام حسین هستیم و افتخار می کنیم  به این، شاید گرفتار یزیدیان زمان شویم ولی آن ها را نشناسیم و خدمتگزار آن ها باشیم. حضرت امام خامنه ای در سخنرانی های مکرری راجع به عبرت های عاشورا و شرایط و عواملی که باعث شد حادثه کربلا به وجود بیاید صحبت هایی فرموده اند که بسیار راهگشاست ولی خلاصه کلام این است که در ماجرای کربلا آن چه باعث شد کربلایی به وجود بیاید و سر امامی بر نی برود بی بصیرتی مسلمین آن زمان بود. عافیت طلبی کوفیان و سست ایمان بودن و دنیا طلبی آنان بود. همان معیار هایی که حضرت امام خامنه ای در سخنرانی هایی که در یک سال اخیر در تبیین جنبه های فتنه 88 بیان فرمودند اشاره کردند. یعنی ما هم در کربلایی بودیم و روز عاشورایی بود و امام حسینی و عده ای یزیدی شدند و البته عده ای بیشتر در لشکر حسین بن علی ماندند و او را یاری کردند. همه جا کربلاست! مختار نامه به ما نشان داد و نشان می دهد که برای چه چیزی از امام حسین و یاران او متاثر شویم و گریه کنیم. به ما نشان می دهد که گریه ما برای امام حسین و حادثه کربلا گریه سیاسی است و اشک هایمان هم اشک های سیاسی. به ما نشان داد که عافیت طلبی و بی بصیرتی و در معرض عملیات روانی دشمن قرار گرفتن باعث شد سر امام حسین بر نی برود و فرزندان او اسیر! محرم امسال رنگ و بویی دیگر دارد! عاشورای امسال به یاد عاشورای سال قبل زنده تر و پر شور تر خواهد بود! سینه زدن ما، گریه کردن ما، به هیئت رفتن ما، و حتی چایی خوردن ما هم سیاسی است و سیاسی. چرا که همه جا کربلاست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۸۹ ، ۲۳:۰۶
مهدی عابدی
سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ۰۴:۵۳ ب.ظ

حجاب غفلت بر پیکر معضل بد حجابی

این روز ها یکی از جنجالی ترین مباحث اجتماعی کشور ما مسئله عفاف و حجاب عمومی در سطح جامعه و بالاخص حجاب و پوشش بانوان است. موضوعی که همه دستگاه ها و سازمان ها به نوعی خود را وارد آن کرده اند و برای آن تدبیر می کنند و چاره می اندیشند و ردیف بودجه اختصاص می دهند و هزار کار دیگر ولی انگار نمی خواهد حل شود. مسئله ای که گاها جنبه سیاسی پیدا می کند و رسانه های معاند اعلام می کنند هر کسی که در ایران بی حجاب است و ناخن های خودش را لاک می زند مخالف نظام و حکومت ایران است. موضوعی است که جامعه شناسان آن را یکی از ناهنجاری های اجتماعی می دانند و روان شناسان آن را دلیلی بر اختلال ها خانوادگی و حتی علت بسیاری از طلاق ها. در مقابل گروهی هستند که بر بی حجابی خود پا فشاری می کنند و دنبال این هستند که مطرح کنند حجاب را اختیاری کنید.حجاب اجباری هیچ منفعتی ندارد.دین هم اجباری نیست چه برسد به حجاب! عقیده دارند که حجاب هم مثل دین و ایمان است و مثل عشق. نمی شود زورکی به یک نفر گفت یک چیز را دوست داشته باشد یا از یک چیز متنفر باشد. عشق و نفرت خودش میاد و نمیشود توی بخشنامه اون رو ابلاغ کرد. این گروه بیان می کنند که حجاب و پوشش الزامیه اما الزام ایمانی و هر کس اگر ایمان داشته باشه این مومن بودن اون ایجاب می کنه که حجاب و پوشش داشته باشه و مختص به زن و مرد هم هست. ولی از نظر قوانین اجتماعی نمیشود کسی را مجبور کرد که اینطور لباس بپوش اون طور نپوش! برای خود هم شاهد مثال می آورند که در کشور هایی مثل ترکیه که حکومت لائیک است و دین رسمی ندارد و حجاب اختیاری است وضع حجاب بهتر است به این معنی که اون هایی که حجاب دارند واقعا حجاب دارند و اونهایی هم که ندارند ندارند دیگه! یا رومیه رومند یا زنگیه زنگ! در اون کشور ها وضعیت حجاب روز به روز پیشرفت کرده است و در ایران وضعه حجاب هر روز پسرفت! اینها باز معتقدند که با اجباری که حکومت برای حجاب دارد باعث شده خانواده های مذهبی در مقابل ارزش های اسلامی قرار گیرند! گروهی هم کلا با حجاب مخالفند و اصلا به اختیاری یا اجباری بودن اون توجهی ندارند!

واقعا مسئله چیست و مشکل کجاست؟ حلقه مفقوده این گفت و شنود ها کجاست؟ چه کار باید کرد؟ آیا باید نشست و حجاب و عفاف را در قانون ها و لوایح حل کرد؟ آیا با اختصاص چند ردیف بودجه و برگزاری چند همایش و گرد همایی مشکل حل می شود؟ آیا با حرکت های دفعه ای و موج هایی که یک مرتبه ایجاد می شوند و دیگر خبری از آن ها نمی شود این مسئله قابل حل است؟ آیا این موضوع یک مرتبه و دفعه ای ایجاد شد که ما یکهو به فکر حل آن افتادیم؟ آیا حتما باید منتظر واقعه ای ناخوشایند و دور از انتظار باشیم که واقعا به فکر بیافتیم و اقدامی انجام دهیم؟ اصلا آیا مشکل جامعه ما بد حجابی است؟ آیا خود بدحجابی در جامعه ما مشکل است یا مشکل جای دیگر است که خود را در بدحجابی نمود داده است؟ آیا برخورد سطحی نگرانه به این معضل و فقط  روی کار را درست کردن مشکل را حل میکند یا باید به این فکر باشیم که بنیان ها را درست کنیم تا این معضل هم خود به خود درست شود؟ و هزار آیای دیگر...

بی حجابی خود یک مسئله است در حالی که علت آن مسائل دیگر است. یعنی علت های متفاوتی هستند که باعث می شوند این پدیده در یک جامعه گسترش پیدا کند و هنگامی که این موضوع در جامعه فراگیر شد همین مسئله علت بسیاری از مشکلات و چالش های دیگر می شود. همینطور که خیلی ها اعتقاد دارند 95% حل این مشکل در اقدامات فرهنگی نهفته است. اقدامات همراه با زور و ارعاب نه تنها اثر مثبت ندارند از دید فرهنگی پیامد های منفی نیز به دنبال خواهد داشت. نه اینکه هر گونه اقدامی در جهت جلوگیری از بی حجابی ترک شود بلکه همین اقدامات سنجیده و حساب شده و با حفظ مصالح و مصلحت ها باشد. اقدامی نباشد در کف خیابان که با حالت رقت بار به یک بد حجاب برخورد شود و آن وقت یک خیابان که این صحنه را می بینند متاثر شوند و علیه این نیرو هایی که برخورد کرده اند جمع شوند و آن ها را هو کنند و به آن ها بخندند. با این کار یک نوع مظلوم نمایی برای آن فرد شده و او با مظلوم نمایی برنده شده است. بلکه در جاهایی که اقدامات زنجیره ای و برنامه ریزی شده و با هدف براندازی فرهنگی است به صورتی که باعث مظلوم نمایی نشود اقدام شود. کار فرهنگی هم اسلوب خودش را دارد و روش شناسی مربوط به خود را می طلبد. بعضی احساس کرده اند کار فرهنگی برای حل مسئله بی حجابی نصب بنر و گرفتن چندین همایش و نوشتن شعار "برادرم نگاهت ، خواهرم حجابت" است.البته این کار ها خوب است و در بسیاری از جاها ممکن است همین اقدامات به ظاهر سطحی اثر گذار باشد و یک نفر را متحول کند. ولی آنچه که در کار فرهنگی حرف اول را می زند چند نکته است: نفس کار فرهنگی بلند مدت است و اگر قرار باشد یک اقدام فرهنگی اثر گذار باشد باید از الان روی آن کار کرد تا مثلا 10 یا 15 سال دیگر اثر آن را برداشت کرد. یعنی ما نباید انتظار داشته باشیم که کار فرهنگی را شروع کنیم و همین فردا صبح اثر آن را در کوچه و خیابان ببینیم. در پشت یک اقدام و فعالیت فرهنگی باید ساعت ها فکر و مطالعه و همفکری و مشورت نهفته باشد و با کار های سطحی و دفعی نمی توان اتر مطلوب را گرفت.اگر بخواهیم در زمینه حجاب کاری اثرگذار انجام دهیم باید الان همیه زمینه ها و ملزومات را تدبیر کنیم و آن ها را در مهد کودک هایمان به کار بگیریم تا 10 سال دیگر اثر آن را ببینیم. کار فرهنگی معنادار ما باید در مهد کودک ها باشد نه در کف خیابان. اگر نگاهی دقیق به اطراف این پدیده بیاندازیم و به دنبال علت های آن باشیم، می توان به پایین بودن سطح آگاهی عمومی و نفوذ فرهنگهای بیگانه به فرهنگ ایرانی از طرق مختلف مانند ماهواره و اینترنت و ... اشاره کرد. ولی شاید علت عمده این مسئله شرایط محیطی باشد. یعنی شرایط محیط اجتماع به سمتی میل کرده است که دیگر حجاب را نمی پذیرد و کسانی که به نوعی حجاب دارند انگشت نما هستند و باید سنگینی نگاه دیگران را تحمل کنند و صد البته نقش اول در نهادینه کردن این فرهنگ در جامعه یگانه رسانه فرهنگ ساز یعنی صدا و سیماست که به سمتی در حال حرکت است که غالبا حجاب برتر در آن نشان داده نمی شود و از هر صد خانمی که حجاب برتر ندارند یک یا دو نفر اون هم در نقش های خیلی کمرنگ و غیر کلیدی چادری هستند. چطور می شود انتظار داشت دانش آموزانی که از مهد کودک تا دبیرستان در محیطی بوده اند که مسئولین آن اهمیت چندانی به حجاب نمی دهند رشد کرده اند وقتی وارد اجتماع می شوند با اختیار و با عشق حجاب خود را رعایت کنند؟...

خلاصه کلام اینکه برای حل این مسئله لازم است نهاد های اثر گذار و کلیدی مانند آموزش پرورش، صدا و سیما، دانشگاه ها و حوزه های علمیه به عنوان یکی از بزرگترین نهاد های فرهنگی به صورت برنامه ریزی شده و منسجم وارد عرصه فعالیت فرهنگی ادامه دار و بلند مدت شده تا شاهد اثرات مثبت آن باشیم...   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۵۳
مهدی عابدی
پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۸۹، ۰۹:۵۳ ق.ظ

نوشتی کوتاه بر واگویه های پس از انتخابات 88/


افتخارم این است...

" امروز همه اش بغض بود. همه اش... نه، من این را نمیخواستم...

امروز در یک حیله کثیف، بسیج با شمایل پلیس ضدشورش وارد شده بود. اما منتظر نماندند تا مردم جمع شوند، بلکه همین که کسی میخواست وارد خیابان آزادی شود، با تعدادی بسیجی عجیب غریب مواجه می شد... اصلا اجازه نمیدادند یک نفر از عرض خیابان رد شود. بسیجی ها امروز با کاور کماندویی و باتوم و شنلگ و کابل و کلاه کاسکت و تفنگ گاز اشک آور... مجهز بودند. نتیجه این امر این بود که مردم محترم و عادی که میخواستند راهپیمایی آرام انجام دهند، برمی گشتند. اما ماجراجوها و اوباش منش ها، خیلی هم سرکیف شدند. همین که دم خیابان آزادی، جمعیت زیاد شد، و بسیج یا پلیس ضدشورش حمله کرد، اولین نفری که سنگ پرتاب کرد، بقیه هم کردند. و خیلی زود اوضاع متشنج شد."

 

تعجب نکنید...این متن و هزاران نوع دیگر از این شیوه متون شامل شعر و قصه و خاطره و ظرایف ادبی و مقاله و طنز و... مطالبی هستند که در گوشه و کنار بسیاری از وبلاگ های دنیای سایبری به چشم می خورند . وبلاگ هایی که شاید تعداد بسیاری از این ها فیلتر شده باشند و تعدادی هم از طعمه فیلتر شدن فرار کرده اند . موضوع حمله به جایگاه بسیج در نظام اسلامی موضوع جدید و تازه ای نیست که بخواهیم از این گونه اقدامات تعجب کنیم و از بدو تشکیل بسیج و تعارض اهداف و برنامه های بسیج با اغراض و منافع توده هایی خاص ، تخریب و حمله به جایگاه رفیع بسیج در انواع و اقسام اقدامات مانند برنامه های ماهواره ای و برخی نشریات و زیر سوال بردن فرهنگ بسیجی شروع شد . آنچه که جای بسی تامل و بررسی دارد شروع دور جدید اتهامات و تخریب ها علیه بسیج و بسیجی در اوضاع کنونی جامعه و به ویژه بعد از جریانات ۸ ماه دفاع مقدس در سال ۸۸ است . جریان معاند نظام اسلامی از بدو تشکیل نیروی عظیم بسیج در کشور متوجه جایگاه ضد استکباری بسیج در نظام اسلامی گردید و این را فهمیده بود که هر چه بنیان بسیج با توجه به شاخص های بسیجی موجود در کلام حضرت امام خمینی و تکمیل این شاخص ها در کلام رهبر عزیز انقلاب قوت بگیرد و تنومند شود چیزی جز به انزوا رفتن و ناکار آمدی جریان های استکباری را در پی نخواهد داشت . با برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری و حماسه عظیم ملت ایران در ۲۲ خرداد ۸۸ و به دنبال آن ظهور فتنه ای پیچیده و طراحی شده در متن ملت ، این حضور با بصیرت و ولایت مدارانه بسیج و بسیجیان بود که باعث شد پرونده این فتنه از کف خیابان ها برچیده شود و نظم و آرامش را به متن ملت باز گرداند . هراسی که جریان مخالف از بسیج به خود گرفته بود در همان روز های قبل از انتخابات بروز کرد جایی که رقیب آرای باطله در مصاحبه خود بعد از ثبت نام به عنوان نامزد انتخابات در اظهاراتی بیان می کند که بسیج نباید وارد انتخابات بشود و بسیج یک سازمان صرفا نظامی است . "آمده‌ام برای انتخاباتی آزاد و بدون دخالت بسیج و نیروهای مسلح و یا نیروهای خودسر. "

آنچه که بعد از انتخابات ۲۲ خرداد دیدیم پیروزی جناح همسو با نظام اسلامی و به دنبال آن اردو کشی خیابانی طرفداران جناح شکست خورده و در پی آن به وجود آمدن میدانی غبار آلود برای سود جویی و سوء استفاده معاندان از فضای به وجود آمده . نقش آفرینی بسیج در این میدان به صورتی بود که با تمام توان خود وارد میدان شده و در راستای حفظ آرامش به مقابله با آشوبگران پرداخت . ماجرایی که شاید بدترین موج تبلیغاتی علیه بسیج و بسیجیان را به وجود آورد و باعث شد که زمینه مساعدی برای تخریب این مجموعه آماده شود . آنچه که در آن ایام اتفاق افتاد سرگذشتی بس طولانی و پر ماجرا دارد : از شروع به آشوب و تخریب اموال عمومی و آتش زدن اتوبوس و مسجد طرفداران جناح مقابل تا حضور بسیج در صحنه در گیری ها . از موتور های آتش گرفته و چشم های سنگ خورده و صور ت های زخمی بچه بسیجی ها تا چندین شهیدی که در این درگیری ها پریدند . البته در گیر و دار درگیری و زد و خورد مطمئنا افرادی از طرف مقابل نیز کتک خوردند یا زخمی شدند و یا احیانا چند نفر هم کشته شدند و ما منکر نیستیم ، ولی نکته ای که باید به آن توجه داشت و روی آن تامل کرد این است که ما شروع کننده نبودیم . ما ابتدا به خیابان نریختیم تا بچه های مردم را با چوب باتوم بزنیم . ما نیامدیم تا رهگذران بی گناه را کتک بزنیم . ما نیامدیم تا شیشه هایی را خرد کنیم و افرادی را دستگیر کنیم . البته برای ما حفظ آرامش و نظم و امنیت در جامعه مهم است و برای تامین آن اقدام میکنیم . البته ما نمی نشینیم و نگاه کنیم که عده ای امنیت را از جامعه سلب کنند و زندگی مردم را فلج کنند . البته ما نمی توانیم ببینیم عده ای به خیابان ها ریخته اند و به مقدساتی که در جامعه و در متن قانون است توهین می کنند آن هم از طرف کسانی که خود را طرفدار و پیرو قانون می دانند . البته که تحمل این ها بر بسیجی سید علی سخت است و محال . البته که در میدان درگیری و بزن بخور جنگ شهری ممکن است چند نفر به ناحق آسیب ببینند و زیان . ولی این خاصیت اوضاع فتنه و در هم پیچیدگی حق و باطل است . مطمئنا کسی راضی نیست که عده ای مردم بی گناه آسیب ببینند ولی چه کنیم که عده ای از همین مردم عادی حاضر نشدند صف خود را ز آشوبگران جدا کنند و جدا شوند . البته که ما دست روی دست نمی گذاریم . البته که ما راضی نیستیم در متن جامعه اسلامی هرج و مرج و بی نظمی پیش بیاید ولی وقتی عده ای خواستند و پیش آمد چه کنیم . البته که ما لباس شخصی هستیم...به این افتخار می کنیم که لباس شخصی هستیم و فرصت نشد تا لباس خود را عوض کنیم و در لباس خاکی حضور یابیم تا اگر قرار باشد خونی از ما ریخته شود به روی لباس خاکیمان بریزد . البته که افتخار می کنیم لباس شخصی هستیم چون بهنام محمدی هم در لباس شخصی خودش شهید شد...

حضرت آقا در سخنانی بعد ار انتخابات از جنگ نرم گفتند و ما را افسر جوان این جنگ خواندند . ما می خواهیم در این جنگ هم با لباس شخصی بجنگیم ...

چه شده است که ما بعد از این جریانات از بسیجی بودن خودمان شرم داریم ؟ آیا شما حاضرید به بسیجی بودن خودتان افتخار کنید؟ آیا حاضرید در دانشکده خود که راه می روید شما را با چشم بسیجی نگاه کنند و شما به این خصلت خود مباهات کنید ؟ آیا به خود مباهات می کنید که خودتان را فدایی سید علی بدانید یا شرمتان می شود؟ آیا شرم دارید ظاهرتان طوری باشد که شما را بسیجی بدانند ؟ مگر بسیج را چه شده است که بسیجیان ۸۸ از بودن خود افتخار ندارند؟ آیا نوشته های اینان در سایت ها و وبلاگ های شان علیه شما و تخریب فرهنگ بسیجی و اینکه بسیجی ها فلانند و فلان در شما اثر گذاشت و شما را سست نمود ؟ چرا به بسیجی بودن خود افتخار نمی کنید ؟ چرا همان طور که آن ها با خاطره و مقاله و همه چیز با ترفند های مغالطه ای فرهنگ بسیجی را بد جلوه می دهند و آن را در ذهن مردم و من وتو خراب می کنند روی خود ما هم اثر گذاشته و میگوییم طوری باشیم کسی نفهمد بسیجی هستیم؟ مگر با کسی رو در بایستی دارید؟ چرا شما مقابله به مثل نمی کنید و از فرهنگ غنی خود دفاع نمی کنید و بسیج را آن طور که هست نشان نمی دهید؟ چرا به بسیجی بودن خود افتخار نمی کنید؟؟؟...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۸۹ ، ۰۹:۵۳
مهدی عابدی
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۸۹، ۱۲:۳۴ ب.ظ

بسیجی بودنم آرزوست...



بسیجی بودنم آرزوست...


یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی و بخصوص از افتخارات بزرگ امام راحل عظیم الشان ما، تشکیل ارتش بیست میلیونی بود. بنیانی که با درایت و تیزبینی معمار بزرگ انقلاب اسلامی در سال های اولیه تشکیل نظام اسلامی شکل گرفت.

 توجه به شرایط سیاسی و منطقه ای و اثرگذاری انقلاب اسلامی بر افکار عمومی جهان و به دنبال آن تشدید کینه ها و عناد ورزی های مستکبران و زور گویان عالم با نظام اسلامی ، ضرورت وجود بسیج را به عنوان یک نیروی متحد و متعهد برخاسته از متن مردم و اهرمی مقاوم و مومن و وفادار و فداکار در هر صحنه ای که انقلاب و ملت نیازمند آن باشد تا از دست اورد های آن حراست و دفاع نماید نمایانگر است . اگر نیرو های مسلح در هر کشور به آمادگی کامل برسند ولی از نیرو های داوطلب مردمی پشتیبان نداشته باشد یقینا توانایی آنان کامل نخواهد بود .در کشور و در انقلاب ما اگر نیرو های بسیجی در گذشته پشتیبان میدان های نبرد نمی بودند و برای همیشه نباشند یقینا کار دفاع از انقلاب لنگ خواهد ماند . در نگاه والای حضرت امام خمینی بسیج یک فرهنگ است و ماورای یک سازمان نظامی و یا یک مجموعه اداری است . فرهنگ بسیجی فرهنگی است که پروش یافتگان و تربیت شدگان آن انسانهایی با ویژگی ها و خصوصیات برتر انسانی هستند . در کلام مقام معظم رهبری بسیج عبارت است از مجموعه ای که در آن پاک ترین انسان ها ، فداکار ترین و آماده به کار ترین جوانان کشور در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند . بسیج یعنی حضور و آمادگی . آن هم در حد فداکاری . در جنگ هم وقتی می گفتیم بسیج ، آن معنایی که به ذهن ما متبادر می شد عبارت بود از زبده و عصاره بهترین نیرو های کشور و جامعه .بسیج یعنی نیرویی که این وظیفه را بر حسب حد و حدود و خط کشی های رایج اداری و قشری بر عهده اش نگذاشته اند اما داوطلبانه وارد میدان شده و دارد ابراز آمادگی می کند و حضور خودش را اعلام میکند که من حاضرم . بسیج یعنی مجموعه ای از انسان های با فکر در هر جامعه ای سرشارو لبریز از آرمان ها و آرزو های اجتماعی که آرزو های شخصی آن ها در خور توجه در این مفام نیست . در این نگاه بسیج و بسیجی یک سازمان نظامی نیست بلکه یک اتحاد مردمی و جوشیده از متن ملت در راه دفاع و پشتیبانی از ارزش ها و دستاورد های انقلاب است . بسیج فرهنگی است که در آن آحاد ملت به این می رسند سعادتشان در این است که اسلام را با بصیرت با روشن بینی با خردمندی بفهمند و آن را به کار گیرند تا بتوانند از دشمنی ها کم کنند دشمنی ها را دفع کنند . این همان بسیج است.حقیقت بسیج یعنی این . بسیج  یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفا از روی احساسات نیست بلکه حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیاز های امروز دنیای اسلام و به طریق اولی جامعه اسلامی است . درباره نیاز دنیای اسلام به این حرکت واقعا باید تامل و تعمق کرد . بعضی ها بسیج را درست نفهمیده اند . آنها خیال می کنند بسیجی ، یعنی کسی که از کارهای دیگر باز بماند !! این ضعف بینش آنهاست . این ندانستن حقیقت و کوته فکری است . بسیج و بسیجی بودن و حرکت و فرهنگ بسیجی ، از این تخیلات بی اساس خیلی فراتر است .  در نگاه روشن بینانه حضرت امام خمینی  بسیج نیرویی است متشکل از آحاد مردم و همه نیرو های مومن پر انگیزه با شور با توان در جامعه اسلامی . در تایید و تاکید جایگاه بسیج و بسیجی در نظام اسلامی همین بس که دشمن از وجود بسیج عصبانی است .از تشکل بسیجی به شدت خشمگین است . چون کارایی و اثر آن را می داند . بسیج یعنی آمادگی  برای اقدام . اقدام وسیع در برنامه ریزی کار های بزرگی که برای پیشرفت کشور و بقاء انقلاب و نظام لازم است . همین آمادگی و احساس آمادگی است که دشمن را دستپاچه میکند . در هر میدانی این آمادگی به درد می خورد . وقتی میدان ، میدان نظامی است یک طور . گاهی عرصه کار و سازندگی است این هم یک جور و گاهی میدان سیاست و دفاع از کیان انقلاب است این هم به شکل خودش و گاهی میدان علم و دانایی است .  همین آمادگی است که روحیه شهادت طلبی و نترسیدن از مرگ را در انسان ها به وجود می آورد و همه معادلات جهانی را عوض می کند ، زیرا همه معادلات جهانی بر این اساس است که انسان ها از مرگ بهراسند . تهدید به مرگ در مقابل کسی کار آمد است که از مرگ بترسد . اگر مجموعه ای از انسان های شجاع هستند که از مرگ نم ترسند و آماده برای شهادت در راه اهداف و آرمان ها هستند همه این معادله ها و محاسبه های جهانی را بر هم میزند لذا این ها به شدت خشمگین می شوند .

  بدون شک بسیجیان خود در قبال حفظ حرمت ارزش و قداست و جایگاه بسیج نقش اساسی بر عهده دارند . بلا تردید نحوه عمل بسیجیان و رفتار آنان و چگونگی برخوردشان با مسئولیت سنگین بسیجی بودن در ذهنیت و فضای عمومی جامعه اثر گذاری مستقیم دارد . بسیجیان برای حفظ حرمت و جاذبه و جایگاه خود باید در رفتار و کردار خود اسلامی ترین الگو را داشته باشند . چه بسیارعملکرد هایی  که به نام و در قالب بسیج نمایان شد و ضربات مهلکی بر این پیکره عظیم وارد کرد . چه بسیار طرز تفکراتی درباره بسیج و بسیجی ناشی از همین عملکرد ها که عده ای را در جبهه ای مقابل بسیج قرار دارد . هر شخصی که خداوند این توفیق را به او می دهد که در زمره مجاهدان فی سبیل الله قرار گیرد و به این عنوان شناخته شود مسئولیت و حساسیت او دو چندان می شود. مسئولیتی از جنس نظارت ویژه بر عملکر و رفتار خود و در راس این امر توجه به اخلاص و معنویت و رعایت تقوا در همه امر است .



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۸۹ ، ۱۲:۳۴
مهدی عابدی