صاحب خانه

یادداشت ها و دست نوشته های مهدی عابدی

صاحب خانه

یادداشت ها و دست نوشته های مهدی عابدی

صاحب خانه

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۸:۵۸ ق.ظ

این است ولایت مداری ما!

این است ولایت مداری ما!

زیاد اهل سیاست نیستم ولی در خط سیاست به دنبال حق هستم. وقایع دو هفته گذشته با چنان فراز و نشیب های زیادی همراه بود که همچو منی را هم به نوشتن تحلیل واداشت. آن چه به ذهن ناقص می آید را می نویسم تا شاید من هم ادای وظیفه ای کرده باشم:

1.اصلی به نام تقوا!

دین مبین اسلام که ما خود را پیرو آن می دانیم در همه صحنه های زندگی شامل زندگی شخصی اجتماعی فرهنگی سیاسی و اقتصادی دعوت به تقوا و حرکت در مدار حق می کند. مدار حق و تقوا در همه امور شامل اصولی می شود که به گوش همه ما شاید چندین بار خورده باشد: عدم قضاوت بیجا و نا حق، صبر ورزی، عدم پیروی از هوای نفس در گفتار و کردار و رفتار و موضع گرفتن ها و... . همه این ها در سیاست جایگاه ویژه ای دارند که رعایت آن ها چیزی است به نام تقوای سیاسی!

2.شایعه است!

در بیانی از یکی از معصومین فرق بین حق و باطل را با 4 انگشت بین گوش و چشم نشان می دادند. یعنی حق آن است که مثل چشم ببینی و به آن یقین پیدا کنی و گرنه با شنیدن و "می گویند" ها نمی شود پی به حق بودن چیزی برد. خیلی از این چیز هایی که به گوش ما می رسد چیزی نیست جز شایعه!

3. همین برای ما بس است!

قبلا می گفتند نعمتی به نام ولایت فقیه داریم ما نمی فهمیدیم چی می گفتند. ولی الان نه تنها فهمیدیم که ولایت فقیه نعمت است بلکه فهمیدیم که معیار و اصل هم هست! ولایت فقیه ولایت امام است و ولایت امام ولایت خداوند! حضرت آقا نعمتی است بر این مملکت که همین برای ما بس است!

4.شایعه شایعه!

اگر بخواهم راجع به کم و کیف ماجراهایی که بین احمدی نژاد و حضرت آقا رخ داده است بنویسم بهتر است ننویسم. به دلیل اینکه اطلاعات خاصی ندارم و ممکن است حرفی را بنویسم که صحت و سقم نداشته باشد و من هم در راه اشاعه شایعه شریک جرم باشم. در تحلیل های این چند روزه که بر زبان مردم و نخبگان و حزب اللهی ها جاری بود چیزی که مشهود بود این بود که طبق اخبار نه چندان موثقی که به آن ها می رسید تحلیل ارائه می دادند. در صورتی که این اشتباه است و نباید به حرف هایی که از گوشه کنار به گوش می رسد توجه گرد! مهمترین ابزار کار آمد در این جور مواقع شایعه است و فقط ساده لوحان فریب این شایعه ها را می خورند.

5. 3 تا شرط!

شنیده شد که احمدی نژاد برای حضرت آقا جهت برگشتن بر سر کار در دولت شرط گذاشته است. 3 تا شرط! به دوستی گفتم من و تو اگر حساب کنیم حلقه هزارم نظام هم حساب نمی شویم. بعد حساب کن در جلسه ای خصوصی بین احمدی نژاد و حضرت آقا این صحبت ها مطرح شده. فکر کن این حرف ها از کجای جلسه درز کرده به بیرون خیلی تر و تمیز و دست نخورده به من و تو رسیده است! واقعا جالب است! عقل سلیم این را قبول نمی کند که این حر فها درست و صادق باشند. بعد یه عده که خودشونو از فداییان ولایت می دونند این خبر ها را گوش می دهند و به قول خودشون به واسطه تعصبی که روی ولایت دارند عصبانی می شوند و داغ می کنند و همه را میگیرن به باد انتقاد و تخریب. فضا را بیشتر از این ملتهب می کنند. این است ولایت نداری ما!

6. تقوای سیاسی

اگر بخواهیم تقوای سیاسی مورد نظر حضرت آقا که راجع به این قضایا کاربرد دارد را در چند سطر خلاصه کنیم این است: عدم ایجاد فضای تهمت، توهین،‌تخریب و افترا. ایجاد فضای آرامش و منطقی در فضای فکری سیاسی کشور. عدم انجام کاری که به عنوان مهره دشمن به حساب آید و باعث شود دشمنان ما را تشویق کنند و برایمان هورا بکشند. تحلیلی های منطقی با استدلال به دور از نفس پرستی و هر چیز دیگر. فرعی اصلی کردن مسائل کشور و توجه به این قضایا با توجه به اصلی یا فرعی بودن آنان.

7. انتقاد منصفانه

عملکرد احمدی نژاد را در این قضایا تایید نمی کنیم. شاید در بسیاری از جاها اشتباه کرده باشد. از احمدی نژاد انتظار می رفت جنجال هایی از جنس مشایی را تبیین کند تا بیش از این مایه اختلاف و دودستگی نشود. هر چه باشد ایجاد امت واحده و یکدل از ضروریات جامعه است و شاید با تبیین و تحلیل بدون محافظه کاری درباره جریان مشایی این امت واحده منسجم تر می شد. احمدی نژاد کار هایی می کند که من و شما ظاهر آن را می بینیم. شاید در آینده هایی معلوم شود که پشت این جریان ها چه بوده است و کدام درست و کدام نادرست! اگر ظاهر آن خلاف قاعده و اصول است وظیفه است صدا بلند کنیم و تذکر بدهیم ولی نه اینکه به دلیل اغراض شخصی چیزی را برنتابیم صدایمان بلند شود. حضرت آقا از ما انتقاد منصفانه در فضای عقلانی خواستند نه فحاشی و تخریب و توهین!

7. عزاداران هوا پرست!

فضای تخریب و توهین و افترا و تند روی های دور از فضای عقلانی، از کوره در رفتن، تحلیل های ناشی از احساسات و حب و بغض های شخصی توسط نیروهای ارزشی به هیچ وجه قابل توجیه نیست مخصوصا اگر این فضا در هیئت امام حسین علیه السلام باشد و توسط مداحی که جوان های زیادی پای صدای او ناله الهی العفو و مظلوم حسینم سر می دهند. امام حسین عزادار ولایت پذیر می خواهد نه عزاداری هوا پرست! کار بد بد است! حضرت آقا از اینجور صحبت کردن راضی هستند؟

8. گوش به فرمان آقا باشیم!

اگر حواسمان جمع نشود در اینجور قضایا و به اصطلاح فتنه ها ضربات مهلکی می خوریم. حواسمان جمع باشد یعنی بصیرت داشته باشیم. عاقل باشیم. خونسرد باشیم. گوش به فرمان آقا باشیم و حرف های او را عمل کنیم نه آن چه را که خودمان خواستیم! با همه اشکالاتی که به احمدی نژاد در این قضایا هست حضرت آقا از ما می خواهند با حرف ها و نوشته های خودمان این فضای موجود را ملتهب کنیم. حرفی را بزنیم و بنویسیم که اولا از درست بودن آن مطلع باشم و ثانیا در خلاف جهت مصالح نظام نباشد. ناخدای کشتی انقلاب چیزی را می بیند که این را دستور می دهد و از ما می خواهد اگر این قضیه ای هم بوده است از کنار آن به آسانی عبور کنیم. در یک کلام گوش به فرمان آقا باشیم!

9. این است ولایت نداری ما؟

حضرت آقا این اطمینان را به ما می دهند که تا وقتی ساربان این کاروان هستند اجازه انحراف در مسیر را نخواهند داد. بارها تجربه کرده ایم که آقا کسی نیست که بخواهد در راه مصالح نظام باج بدهد یا کوتاه بیاید(فتنه ۸۸). هر جا مصلحتی از مصالح نظام در خطر باشند پا ما در میان خواهند گذاشت وظیفه را بر ما ابلاغ خواهند کرد. اگر ولی داریم اگر ولایت داریم اگر آقا را قبول داریم پس چرا خودخواهانه به نظر خود عمل می کنیم؟ این است ولایت نداری ما؟

10. عقد اخوت نبسته ایم!

انقلاب و نظام منتظر من و تو نمی نشیند. منتظر یک نفر نمی نشیند. لنگ یک نفر نیست. با کسی هم عقد اخوت نبسته ایم. ما خط را تایید می کنیم نه شخص را. خط خط ولایت مداری است. شخص تا در این خط باشد تایید و اگر نباشد عذرش را می خواهیم. سر خورده هم نمی شویم. احمدی نژاد هم تا وقتی مورد تایید حضرت آقاست قبولش داریم ولی وقتی قرار شد مورد تایید ایشان نباشد به آسانی از او عبور می کنیم! شاید اشکال کار ما اینجا بود که به شخص دل خوش کردیم و از اصل غافل شدیم!

11. فقط در چارچوب ولایت!

مشایی و دار و دسته اش را خداوند می شناسد. امیدوارم در حد مسئله فرعی کشور باقی بماند که مجبور نشویم درگیر آن شویم. فکر می کنم اگر روزی انحرافی از این جریان عارض حرکت کلی نظام شد حضرت آقا این را گوشزد می کنند. و تا آن موقع باید طبق نظر آقا حرکت کرد. زیاد حساسیت به خرج ندهیم. هر چیز کوچک را زیاد بزرگ نکنیم. در جایی هم که حرکتی خلاف اصول و قواعد بود صدای اعتراض خود را در چارچوب تذکرات ولایی بلند کنیم و به گوش همه برسانیم. فقط در چارچوب ولایت!

 

 

ممنون از توجهتون ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۸:۵۸
مهدی عابدی
دوشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۸:۵۸ ق.ظ

همه چیز اخلاص است!

همه چیز اخلاص است!

اگر از ما الان بپرسند که به نظر شما بهترین کاری که می شود برای پیشبرد اهداف خود در زندگی انجام داد چیست چه جوابی می دهیم؟ بپرسند دیگران که در کار هایشان موفق بودند چه کار کردند و ما برای اینکه کارمان به ثمر بنشیند چه کار باید بکنیم چه می گوییم؟ شاید این سوال هزاران جواب داشته باشد و هر کس از جنبه ای به آن جواب دهد. یه نفر ممکنه بگه باید خوب برنامه ریزی کنیم. دیگری بگه باید حسابی پول داشته باشیم که هر کاری خواستیم بکنیم محدودیت نداشته باشیم. نفر سوم میگه باید حسابی اهل عمل و تلاش باشیم و نا امید نشیم و نفر چهارم میگه که باید فقط در این راه علم کسب کنیم و قدرت داشته باشیم و نفر پنجم.... . خود شما ممکن است جوابی بدهید که ممکن است از نظر خودتان مهمترین کار باشد. ولی من میگم همه اینها غلط است. همه اینها که گفتین شاید در مراحل سوم و چهارم و به عنوان یه وسیله فقط باشه. اصل چیز دیگری است...

 

سطوری که به دنبال می آیند مطالبی است در باب اخلاص بر گرفته از چندین جلسه سخنرانی حاج آقا پناهیان (علیرضا). شاید این حرف ها را اصلا برای ما نزده باشند و شاید بحث هایی خیلی تکراری و کلیشه ای به حساب آیند! ولی توصیه می کنم تا پایان گفتار ها با ما همراه شوید شاید چیزی که همیشه دنبالش بوده اید را به دست آورید! شاید به شاه کلید موفقیت در کار هایتان برسید! شاید به یک آرامش معنوی در عمق فعالیت هایتان برسید! شاید جواب بسیاری از سوال های شما باشد و شاید هم اصلا به دردتان نخورد! به یک بار امتحان می ارزد که به جای پرداختن همیشگی به تحلیل های روزانه در مورد کارهایمان کمی به نجواهای شبانه گوش دهیم.

نارساییها و بی نظمی های احتمالی متن به خاطر عدم وجود مهارتی است که در برگرداندن مطالب گفتاری حاج آقا به نوشتاری، به دلیل سبک منحصر به فرد سخنرانی ایشان، لازم است. به بزرگواری خودتان ببخشید!

 

******************

 

1. عمل مخلصانه، عامل پیروزی انقلاب بود!

اگر از ما الان سوال کنند کدام کار مهمتر از هر کاری انقلاب ما را بهتر پیش خواهد برد چه جوابی می دهیم؟ از اون سوالهاییست که شاید هزاران جواب داشته باشد. هر کس از زاویه دید خودش یک جور جواب بدهد. سوالی هست که ممکن است خیلی از جوانها از دید تاریخی به لحاظ اینکه روز های انقلاب را تجربه نکرده اند بپرسند که چه اتفاقی باعث شد انقلاب به وجود بیاید؟

پاسخی که به این سوال می شود داد یک پاسخ بیشتر نیست! اتفاقا همین یک پاسخ هم صحیح است.بقیه پاسخ ها تقریبا غلط هم هستند.اون چیزی که موجب تحقق نور شد، تجلی این نور شد کار و عمل مخلصانه بود. اون چیزی هم که من بعد موجب خواهد شد عمل مخلصانه است نه چیز دیگری. یعنی یه کسی  هر چقدر که به دستش می رسد و توانایی دارد کار درست انجام دهد ولی این کار را مخلصانه انجام دهد. همه زیر سر اینهاست. و الا نه خدا کس دیگه و کار دیگه برایش ارزش قائل است، داخل آدم حساب می کند نه شما وقت خودتونو صرف کنید برای محاسباتش. خیلی ساده و صریح به شما عرض کنم. می گن فلان اتفاق های ناخوشایند یا خوشایند که در زمان طاغوت افتاد موجب این انقلاب شد. خب این اتفاقات خوشایند یا ناخوشایند را کی انجام داد؟ مگر اونهایی که انجام دادند به اراده خودشون  انجام دادند؟ این ها همه دست خداست. خدا که همه رو بازی می دهد. اینجا هم همون کا رو انجام می دهد. میزند پس گردن او میگه خراب کن می خواهم خرابت کنم. خراب می کند مردم خونشو خراب می کنند. آقا فلان کس کار خوب انجام داد. خب این کار خوب انجام داد موجب پیروزی آرمان مردم بود. خب این دست کی بود؟ این هم دست خدا بود. خدا هدایتش کرد این کار خوب را انجام بدهد. بدون سر و صدا و بدون تعارف مگر همه کار ها دست خدا نیست؟

آقا می خواهی جبری مسلک بشی؟ یک کم صبر کنید می بینید که ما جا برای غیر خدا هم یک کمی باز می کنیم. در رهبری امام خمینی همخود ایشان می فرمودند کار دست خداست. دیگر کاسه از آش داغتر که نمی شود شد!

2. کار دست من نیست!

حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی رضوان الله تعالی علیه می فرمودند وقتی امام آمدند قم من خدمت امام رسیدم ازشون پرسیدم که می دونید چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟ می دونید چه راه پر تلاطمی در پیشه؟ می دونید چه جریان با عظمتی داره اتفاق می افته؟ می خواستم از جریان انقلاب و رابطه دقیق و عارفانه امام با انقلاب سوال کنم. ایشون بیان می‌کنند حضرت امام به من پاسخ دادند کار دست من نیست. و من همانجا خیالم از انقلاب راحت شد  که تحت عنایت و رهبری مستقیم حضرت حق است. البته خدا بخواهد یک کاری را اداره کنه دنبال یک آدم حسابی می گرده تا  از طریق او عمل کنه. ارزش امام هم به همینه که  آینه‌ی زیباییست . البته این کلام را مقام معظم رهبری هم بارها تاکید فرمودند!

3. همه هیچ کاره اند جز خدا!

آیات زیادی در قران می توان اشاره کرد که در آنها به صراحت بیان شده است همه چیز دست خداست. امام رضا علیه السلام می فرمایند وقتی خدا بخواهد کاری را انجام دهد و کسی بخواهد با عقلش مانع آن شود خدا درب عقلش را می بندد و کارش را می کند بعد درب عقلش را باز می کند. طرف بعد می فهمد که چه کاری کرده است! سفارش شده است به بچه های خود از 5 سالگی ذکر  "لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم"  یاد دهید.یعنی همه هیچ کاره اند جز خدا!

۴. خدا پس کی؟

همه‌ی کارها دست خداست و اگر بخواهد کاری محقق شود خودش اسبابش را آماده می کند، خداوندی که اگر بخواهد امر ظهور را دایر کند یک شبه امر آن را اصلاح می کند و نیاز به مقدمه چینی طولانی هم ندارد(منتظران مهدی آماده باشند با خود نگویند اینجور که ما می بینیم حضرت فعلا نمی آیند). شب 21 بهمن ماه هیچ کس فکر نمی کرد فردا شب کار تمام می شود.، شما نباید هنر خودت ببینی، حواست نباید پرت شود. برویم پیش خدا و بپرسم خداوند کی شما این کار ها را انجام می دهید؟ خداوند چه موقع تصمیم می گیرد انقلابی را انجام دهد؟ خداوند کی تصمیم می گیرد ظهور حضرت مهدی (عج) را برساند؟ خداوند کی تصمیم می گیرد بنای آبادی را آباد نگه دارد؟ خداوند کی تصمیم می گیرد بنای کفر را از بین ببرد؟ خداوند کی تصمیم می گرد مشکلات مملکتی را از بین ببرد؟ خداوند کی تصمیم می گرد مشکلات مملکتی زیاد شود؟

۵. ما عددی نیستیم!

خداوند در دنیا چه عملی را می پذیرد و برایش اثر قائل است؟ کدام عمل قیمتی هست کدام عمل قیمتی نیست؟ کدام کار در عالم اثر دارد کدام کار اثر ندارد؟ من دستم را می زنم به میز صدا می دهد. این کار این هم اثر! اثری را که ما می بینیم اثری است که مادیون می بینند. مادی ها اینجور نگاه می کنند. مگر ما ذکر "لاحول و لا قوة الا بالله" نگفتیم؟ عملی را که ما انجام می دهیم اثرش را خدا می دهد. اگر اثرش را نابود کرد چه؟ اگر با چشم به قضیه نگاه کنیم ادعا می کنیم اثر عمل را دیده ایم. ولی اگر بخواهیم با عقل کار کنیم قضیه به نحو دیگری است. ندیدیم خیلی ها کار کردند پول به دست بیاورند موفق نشدند؟ خیلی ها خودشان را هلاک کردند که محبوب شوند نشد؟ خیلی ها سعی کردند همسر خوب گیرشان بیاید نشد؟ خیلی ها هم بدون اینکه عرضه داشته باشند همسر خوب نصیبشان شد؟ خیلی ها هم بدون اینکه عقل و شعور درست و حسابی داشته باشند پول زیاد به دست آوردند؟ خدا این کارها را نکرده بگوید همه کارها دست من است؟ آنوقت ما دو نفر را دیدیم دو تا کار کردند چیزی گیرشان آمد فکرکردیم به همین تلاش هاست! بزرگتر از این ها به این حرف رسیدند. رزمنده ها خرمشهر را آزاد کردند؟ نکردند. خدا آزاد کرد. خداوند به پیغمبرش فرمود تو تیر انداختی تو تیر نیانداختی! من انداختم! دیگر ما نباید خودمان را عددی پیش خدا حساب کنیم!

۶.اثر عمل

در تعقیبات نماز عشا تعبیری بسیار زیبا هست: "خدایا من را جایی که عملم اثری ندارد نفرست!" به تعبیر خودمانی من را دنبال نخود سیاه نفرست! الکی بروم تلاش کنم هیچ چیزی هم گیرم نیاید! هیچ کس با این دعا مخالف نیست. چرا برویم سر کار؟ برویم دنبال چیزی که به دستمون نمی آید. زحمت بیجا و بیخود چرا بکشیم؟ خداوند باید برای عمل ما اثر قرار دهد. باید از خداوند طلب کنیم برای عمل ما، تلاش در کسب روزی، طلب علم، تلاش ما در دینداری و تقب به خداوند و ... اثر قرار دهد! انقلاب یک اثر است باید از اجازه خداوند رد شود.

۷.عمل کفار، عمل بی اثر است!

کدام عمل اثر ندارد؟ در سوره محمد می خوانیم : " الذین کفرو و صدو عن سبیل الله اضل اعمالهم". کسانی که کافر شدند و سر راه خدا سد ایجاد کردند خداوند اعمال آنها را گم می کند. اثرش را نابود می کند. چیزی بدتر از جهنم بردن! اصلا کفاری که بر سر راه خدا سد ایجاد می کنند کی باشند که خداوند برای کار آن ها اثر قائل باشد؟ این که می بینیم امام می فرمایند آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند این آیه قرآن را نگاه می کند. خداوند که برای اعمال کافران اثری نمی گذارد! پس این کار ها که اینها می کنند چرا می کنند؟ اینها (کافران) این کار ها را به دستور خدا انجام می دهند. دارند خودشان را از بین می برند. خب این کار ها باعث زحمت ما می شود! زحمتی هم که ما متحمل می شویم برای رشد ما است! خداوند یک چشم به هم زدن اراده کند همه این ها نابود می شوند.

8.عمل فقط مخلصانه!

خداوند برای چه عملی اثر قائل است؟ عمل مخلصانه! قربت الی الله. فقط خدا. نه به خاطر نام، نه به خاطر نان،  نه به خاطر هر چیز دیگر. نه به خاطر میز، نه به خاطر مزد، نه به خاطر هیچ چیز دیگر! خدایا من این عمل را فقط به خاطر تو انجام دادم.خداوند برایش اثر قائل می شود. بقیه عمل اضافه و بیهوده است بریزید دور!

9. ظاهر را رها کن!

گاهی اوقات می گویند فلان جا کاری را انجام دادیم. مخلصانه هم نبود. ولی کار گرفت و اثر داشت. این هم اثر عمل مخلصانه ای است که در گوشه ای دیگر توسط فردی دیگر انجام شده و خداوند با تدبیر خود اسباب انجام این عمل را توسط من فراهم کرد. من این کار را انجام می دهم شاید نام و نانم را هم به دست بیاورم ولی اثری از این عمل من عایدم نمی شود! کار انجام شد. ظاهرا اسم این کار مال من است. ولی آن نفس قدسی مخلصانه در گوشه ای ناپیدا باعث این عمل شد. ظاهر را رها کن! هر کاری که هر کسی انجام می دهد که اثر ندارد! هر اثر مثبتی در عالم بخواهد رخ بدهد که انقلاب هم با همه عظمتش یکی از آنها است، چند نفس سینه سوخته می خواهد. چند تا عمل مخلصانه می خواهد. مخلصانه نباشد خداوند قبول نمی کند اثر به آن نمی دهد.

10.عمل باطل، عملی بی اثر است!

آقا ما دیدیم فلان برنامه، فلان عمل مزخرف، فلان فیلم خارجی اومد دلهای چند تا از جوان های ما را برد خراب کرد. پس این چی؟ این که عملشون اثر داشت؟ نه! این خودش خراب بوده است. شناگر بوده دنبال آب بوده است. دنبال بهانه می گشته است. اون فیلم کی باشه که بخواهد روی دل آدم اثر داشته باشد. اگر بخواهیم بحث را پیچیده کنیم و دنبال علت اصلی بگردیم باید بپرسیم که لقمه ای که می خورده است از کجا به سفره آنها می آمده است!

 

11. آن ها کاره ای نیستند!

خداوند به کفار که می رسد می فرماید من عمل آنها را بی اثر میکنم. اصلا آن ها کاره ای نیستند. این دست ما است که دشمنان ما چه غلطی بکنند. احیانا غلطی بکنند که خودشان در این غلط نابود شوند. یا غلطی بکنند که ما در این غلط به زحمت بیافتیم ولی با این زحمت ما نورانی تر شویم و پیروز شویم  و آنها را نابود بکنیم. همه اش به عمل مخلصانه ما بر می گردد.

12. خون شهید

خداوند در باره شهدا، کسانی که در راه خدا کشته می شوند، با این مقام بلند معنوی می فرماید:" فلن یضل اعمالهم" . چیزی فراتر از بهشت رفتن، فراتر از هر چیزی. من عمل شهدا را گم نمی کنم. نابود نمی کنم . برای آنها اثر می گذارم. این عمل خیر ما اثر خون کدام شهید است؟ تمایل مردم به دینداری در این وا نفسای جامعه و تهاجمات فرهنگی اثر خون شهید است. اثر عمل های مخلصانه است. هر اثر خوبی که در دنیا می بینی یا برای کار مخلصانه خودت است یا دیگران. و مخلصانه تر از خون شهید در این عالم چیست؟

 

13. کار مخلصانه سخت است!

هر قدر اوضاع بهتر شود اخلاص کمتر گیر می آید. چقدر آدم های خوب در این دور و زمانه نصف شب ها باید به درگاه خداوند ناله کنند که خدایا من این کار را کردم دیگران من را تحسین کردند نه! فقط برای تو! امام (ره) در ایام جوانی در ختم یکی از علمای بزرگ در اراک منبری رفتند. از منبر که پایین آمدند مردم واقعا امام را تحسین کردند و به ایشان بارک الله گفتند. اما هم از منبر خودشون خوششان آمده بود. امام تا 30 الی 40 سال منبر نرفتند برای اینکه خودشان را مجازات کنند که: خوشت اومد؟ کار مخلصانه سخت است.

14.بیخود زحمت کشیدی!

روزی ما معلوم است. مثلا قرار است 20 واحد پوا گیرمان بیاید. 20 واحد آبرو گیرمان بیاید. 20 واحد لذت نصیبمان شود. این مشخص است. خداوند سهمیه ای برای ما قرار می دهد می فرمایند اگر این کار ها را انجام دهی من این ها را به تو می دهم. یک سهمیه ای هم قرار می دهد اگر هیچ کاری هم نکنی این ها را به تو می دهم. برای هر کسی هم اندازه ها متفاوت است. اما خداوند برای کدام عمل اثر قائل است؟ آیا برای هر عملی اثر قائل است؟ ممکن است بگوییم آقا ما مخلصانه عمل کردیم و به این نتیجه رسیدیم! اینها نتیجه عمل تو نیست. خداوند به تو عطا کرده است. بیخود زحمت کشیدی! اگر این کار ها را هم نمی کردی به این نتیجه می رسیدی! جیب مردم را هم نمی زدی خداوند این روزی را به تو می رساند. ما فقط خودمان را این وسط خراب کرده ایم!

15.عمل مخلصانه سخت است!

در عمل مخلصانه گاهی اوقات خداوند انسان را در بعضی چرخ دنده ها خورد می کند نباید صدایت بلند شود!  باید کارت را انجام دهی نظاره گر خوردن حقت باشی و دم بلند نکنی! بگویی خدا من کار را برای تو انجام دادم! (سوم شخص:البته جایی که خورده شدن حق انسان مصلحت بزرگتری را از بین نبرد) عمل مخلصانه سخت است! برای همین است که مشتری عمل مخلصانه کم است! وقتی خداوند ببیند مخلصانه عمل میکنی ممکن است تصمیم هایی بگیرد که تحمل آن در حالت عادی سخت باشد. مثل تصمیم هایی که خداوند برای اعمال مخلصانه شهدای کربلا برای باقیماند های کربلا در دوران اسارت گرفت! ممکن است اگر به خداوند میدان دادی خداوند هم دید دل عاشق داری و فقط او را  می خواهی تاخت و جلو آمد! عمل مخلصانه سخت است!

16.همه چیز دست خداست و بس!

محبوبیت ما دست خداست.موفقیت ما دست خداست. رزق ما دست خداست. خداوند وقتی در همه این ها برای ما اثری قائل می شود که عمل مخلصانه ای در کار اشد. وگر نه به هیچ عنوان از عمل غیر مخلصانه ما هیچ تغییری در وضعیت ما حاصل نخواهد شد! همه چیز دست خداست و بس!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۸:۵۸
مهدی عابدی
دوشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۸:۵۸ ق.ظ

ماجرای شیعه بودن اینشتین!

ماجرای شیعه بودن اینشتین!

آلبرت اینشتین در رساله­ی پایانی عمر خود با عنوان : "دی ارکلرونگ" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­دهد و آن را کامل­ترین و معقول­ترین دین می­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ی اینشتین با آیت­الله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­شده) تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده­اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد....

همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می­کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل). او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

اینیشتین در این کتاب همواره از آیت­ الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...

000/000/3 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت­های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه­ دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه­ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است.

 

 

 

گزیده­ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ)

 با صمیمانه­ترین سلام­ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی. پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی را پذیرفته ام . که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) از سال 1954  است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود . خوب به یاد دارم که وقتی در 6 آوگوست 1945 آن مرد ناپاک پلید (احتمالاً منظور وی : هاری ترومن (1945 – 1953) است ) اکتشاف فیزیکی من را – که کشف نیروی نهفته در اتم بود – همچون صاعقه­ای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه­ای بین المللی به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع­بندی این چهل نامه است. برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می­نویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم در ایران – می­دانند : من در آوگوست 1939 طی نامه­ای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت امیز ... باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقل­ترین و ... خونسردترین ابرقدرت­های دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی – در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی­شود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می­دهد. اما وقتی آمریکا ... آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد یدگر امثال هیتلر دیوانه نمی­توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برا مسیحیان کاتولیک جهان از همان سال 1939 بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ – حتی با خود نازی­های آلمان – استفاده شود سپس من نامه­ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی­ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می­کنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد"

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگ­مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیه­های من و روزولت را از یاد برده. دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945 که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود، این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !! بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می­کنم که هر گاه به یاد این حادثه می­افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می­شود و پیرتر می­شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال­های 1914 – 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم، در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 – 1918 نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان­تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت­ترین موجودات جهان است !! ... و در مقیاس­های کوچک­تر نیز همواره ناکام بوده­ام. هنگامی که ورزش­ های رزمی از جمله کاراته، جودو، و کنگ فو و مانند این چیزها {...} از شرق وحشی بی­تمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد، من از جمله مخالفان این گونه ورزشها بودم و تأکید می­کردم که چنین آداب و رسول وحشیانه­ای خشونت را در جامعه رواج می­دهد ... ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (= آقای بروجردی) برای من در جواب نامه ((ایکس – 25)) مرقوم فرموده­اید: در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان – غیر مجاز و ممنوع است !! آری! سیاست فقط فکر لحظه­های هیجان­آور را در سر می­آورد. حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می­آورد!! و اکنون ای جناب ... بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل- هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که  آیا ریاست جمهوری اسرائیل را – که رسماً و علناً به من (اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می­دانستند – بپذیرم؟  خود در جواب نامه ((ایکس – 32)) فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی­پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید" لذا من (اینیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی این پیشنهاد را رد کردم.

 

سوال: چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا "صندوق امانات سری انگلیس" به بهانه پرهیز از ایجاد "یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی" اجازه تکثیر این اثر علمی – مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی­دهد؟


سوم شخص: شاید خیلی از اساتید و دکتر های فیزیک تمایل نداشته باشند در این باره مطلبی را بدونند و یا اگر هم بدونند اون رو زیاد مهم نمی دونند. آخه دیگه فیزیکدان شدی، دانشمند شدی، مشهور شدی، نونت کم بود آبت کم بود  مسلمان شدنت کجا بود!؟ 

اگه اساتید ما وقتی می خواهند یه مفهومی را توی فیزیک برای دانشجویانشون توضیح بدهند یه لطفی بکنند و وقتی مثلا می خواهند بیان کنند که  اتم در کمترین حالت انرژی خودشه این خلقت اتم اینطوری است و از واژه طبیعت استفاده نکنند نمی دونی چه وضعی می شد! می شدند استاد خدا شناسی در عین استاد فیزیک بودن! حالا توصیه به حجاب و نماز و اخلاق و مباحث دینی پیش کش. اگر چه شخصیت یک استاد اثری معادل چندین برابر یک آدم معمولی و یا حتی یک روحانی بر روی دانشجو دارد و اگر توصیه ای از جانب استاد باشد خیلی اثرگذار تر است تا مثلا من بگویم!  آیت الله جوادی تعبیری داشتند در باب دانشگاه اسلامی که خیلی به من انرژی داد: مگر می شود علم سکولار باشد. اگر معاذ الله جهان بینی کسی الحادی بود و مبدا و معاد را منکر بود و به نظام طبیعت سرسپرده است، جهان بینی الحادی فلسفه الحادی را در پی دارد یک، فلسفه الحادی علوم الحادی را در پی دارد، و لذا فیزیک می شود الحادی، شیمی می شود الحادی و همة اینها لاشه علم است، چند میلیون سال قبل زمین این چنین بوده است، الآن این چنین است، پیش بینی می شود در آینده دور یا نزدیک این چنین بشود خوب این عین کفر است. کفر که حقیقت شرعیه ندارد. شما خلقت را کرده اید طبیعت، خدا را محدود کرده اید کار را به طبیعت نسبت داده اید. کفر که شاخ و دم ندارد. اگر کسی خدا را محدود کند و عقیده داشته باشد او در کاری سهمی ندارد، کفر همین است دیگر. با این دانش انقلاب فرهنگی حاصل نخواهد شد. با این دانش دانشگاه ها اسلامی نخواهد شد. با این دانش کشور اسلامی نخواهد شد. دانشجویان هستند که کشور را می سازند مگر چند تا روحانی مشغول کارند. قسمت مهم کشور را اینان دارند اداره می کنند. پس هر علمی که قدم به قدم خدا چنین کرد خدا چنان کرد، این هم می شود علم اسلامی. این علوم تفسیر فعل خداست. مفسّر در حوزه قول خدا را تفسیر می کند یک فیزیکدان در دانشگاه فعل خدا را تفسیر می کند!

 

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۸:۵۸
مهدی عابدی