نجواهای شب امتحانی!
نجواهای شب امتحانی!
یکی از بهترین و درس آموز ترین خاطرات من از دوران تحصیلم مخصوصا در دانشگاه شب های امتحان است. شب هایی که فردای آن یا فرداهای آن امتحانات سخت و خفن داشتم و مجبور بودم با چه وضعی این ایام را سر کنم. سالی بود که در 4 روز 5 امتحان پایان ترم داشتم و مجبور بودم طوری درس بخونم که هر 5 تا درس با همدیگر پیش یرند و بتوانم همه را امتحان دهم. شاید این تجربه ها و خاطراتی که می نویسم کمی دیگر دیر شده باشد و بدون کاربرد باشند ولی درس آموزی آن چیزی است که همیشه به درد می خورد!
در ادبیات دینی ما چند مورد هست که من توانستم یه جورایی به عمق این مفاهیم در شب های امتحان برسم. شاید هر کدام از شما این شب ها را درک کرده باشید و این حالات و "علم های حضوری" را در خود احساس کرده باشید! من به اشاره به۲ مورد بسنده می کنم:
1. یکی از مفاهیمی که در دین ما به آن اشاره بسیاری شده است دعا کردن است. دعا کردن راه حل همه مشکلات و دوای هر درد بی درمان است. قدری را که برای ما حتمی شده را رفع می کند و بلاهایی که برای ما نوشته شده را دفع! خداوند فرموده بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را! یعنی دعا کنید! هر چه می خواهید دعا کنید! دنیا می خواهید دعا کنید! آخرت می خواهید دعا کنید! سعادت می خواهید، پول می خواهید، زندگی می خواهید، اخلاق می خواهید، همسر می خواهید، عاقبت به خیری می خواهید و هر چه می خواهید دعا کنید. من به شما جواب می دهم. به شما عطا می کنم! در تفاسیر گفته اند این که خداوند فرموده به شما جواب می دهم به این معنی نیست که حتما همان چیزی را که خواسته اید به شما می دهم. نه! بلکه یا همان را می دهد یا چیزی بهتر از آْن که به صلاح شماست را می دهد و یا اگر هیچ کدام از این ها به صلاح و خیر شما نیست به شما نمی دهد ولی در عوض یا به شما جای دیگر چیزی دیگر عطا می کند و یا به شما فهم و ایمانی می دهد که به نداشتن آن نعمت که درخواست کرده اید رضایت داشته باشید به واسطه این ایمان بدانید که این هم که به شما نرسید از جانب خداست و خداوند برای من این نعمت را صلاح ندیده است!
اما... اما دعا کردن شرط و شروط دارد. صرف اینکه بر لب جاری کنی که من این خواسته را دارم یا این را می خواهم دعا کردن نمی شود. مهمترین شرط دعا این است که در انتهای دل خود به غیر از خداوند ذره ای تکیه نداشته باشی و تنها امیدت خداوند باشد. حالت اخلاص داشته باشی و تنها و تنها از او بخواهی و ایمان داشته باشی که فقط از جانب او به من خیر می رسد. اگر این مضطر بودن را در خود احساس کردید بی شک دعای شما مستجاب است. و اما شب امتحان...
در شب امتحان تصور کن مثلا کمتر از 20 ساعت تا امتحان مانده و یه کوه جزوه و کتاب نخونده و دست نخورده.اینجاست که از همه و همه چیز نا امید میشی و فقط به در خونه خدا میری! اون حالت اضرار بهت دست میده و همه و همه چیز رو بی اثر می بینی! وخودت هر چی میخونی اولا نا امیدی و رغبت نداری بعد هم خیلی زیادن . اهل تقلب هم که نیستی (انشالا)! با گردن شکسته به در خونه خدا مری و دعا میکنی که خدایا این امتحان را به خیر و خوبی تمومش کن! راهشم به خدا میگی مثلا فردا امتحان کنسل شه یا استاد فراموش کنه یا دستگاه زیراکس خراب شه و یا وسط امتحان برق بره یا استاد دل رحم شه و سوال های گلابی بده و... راه آخر هم که یواشکی میگی اینه که خدایا با اون قدرتت من فردا که میرم سر امتحان همه چیز را خود به خود بلد باشم و بنویسم(یه چیز شبیه معجزه)!
اگه دعای ما دعا باشه و واقعا با حالت اضطرار دعا کرده باشیم مطمئنا جواب میده البته نه با این راه هایی که ما به خدا پیشنهاد می کنیم. سنت خداوند این نیست که به کسی که تلاش نکرده اثر قائل باشه. این خلاف سنت خداست. ولی اثر دعا میتونه این باشه که از زمانی که در دست داری به بهترین نحو استفاده کنی و خیلی روان تر درس بخونی و یا بتونی مثلا دو روز نخوابی و یا دست آخر طوری میشی که از اون درس صفر هم بگیری انگار نه انگار طوری شده. مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!!!
۲. اما دومیش...
ترم اول مهرماه ...138
دانشگاه اصفهان
ساختمان گروه فیزیک
درس فیزیک پایه 1
استاد دکتر .....
جلسه اول از ترم و کلاس و دوره دانشگاه است. استاد بعد از اینکه یک حاضر غایب می کند تا آشنایی ابتدایی با بچه ها پیدا کند پاره ای از جزییات را ذکر می کند. از جمله تاریخ امتحان میان ترم و پایان ترم را ذکر می کند. تا اینجا همه چیز عادی است. اما بعد از آن ...
استاد: تاریخ امتحان میان ترم 25 آبان(مثلا) است. کسی به این تاریخ شک دارد؟
دانشجویان: (بهت زده نگاه می کنند ) . . .
استاد: کسی به این تاریخ شک دارد؟ کسی شک دارد که این تاریخ می رسد؟
دانشجویان: (باز بهت زده نگاه می کنند) یعنی چه؟ منظور استاد چیه؟
استاد: اگر کسی از بین شما به این تاریخ امتحان میان ترم شک داشته باشد و مطمئن نباشد که این تاریخ می رسد آیا این تاریخ نخواهد رسید؟
این تاریخ که ما معلوم کردیم مطمئنا خواهد رسید. کسی هم به این شک نداره. اگر کسی هم شک داشته باشه تاثیری در رسیدن این تاریخ نخواهد داشت و این به خود او مربوط میشه...!!!
دانشجویان( به صورت همهمه): حالا این حرف ها یعنی چی! چه ربطی داره؟؟
استاد: ببینید بچه ها! پیامبران ما که فرستادگان خدا هستند خبر از آمدن روزی به نام "قیامت"می دهند! قیامت...!!!
یکی از تعبیراتی که در ادبیات ما برای روز قیامت استفاده می شود "یوم الحسره" است! روز حسرت خوردن! روزی که خلق خدا خود را در محضر عدالت خداوند می بینند و به نامه اعمال خود مراجعه می کنند! آنجا دیگر نام و مقام و مدرک و جایگاه و خیلی چیز ها ارزشی برای ما ندارد. فقط اعمال ماست که سرنوشت ابدی ما را تعیین می کنند! حسرت خوردن هم نصیب کسانی می شود که هر چه در نامه اعمال خود می گردند چیزی پیدا نمی کنند و به عمر 70 80 ساله خود با حسرت نگاه می کنند که پس در این دوران زندگی چکار می کردم که الان هیچ چیز در دست ندارم؟ فقط و فقط حسرت می خورند. با خود و خدا می گویند نفهمیدم! غلط کردم! اگر الان دوباره به من فرصت بدهید تا به دنیا برگردم و از اول زندگی کنم قول می دهم از اول تا آخر جز عمل صالح انجام می دهم! من میگویم به این حرف هم اعتباری نیست: بنده دوباره به دنیا می رود و می بیند که انگار به خیر گذشت و ظاهرا کسی به کسی نیست. دوباره به سبکی که دوست دارد زندگی می کند و روز از نو روزی از نو!
شب امتحان است! فردا ساعت 10 صبح امتحان داری. به یک ترم گذشته ات نگاه میکنی. مدام به خودت می گویی پس من در طول این یک ترم چکار می کردم؟ چرا امشب که فردا امتحان دارم به فکر افتاده ام؟ و "لیل الحسره" است. در آن شب است که احساس خالی بودن دست و چیزی در کوله بار نداشتن و گذراندن عمری فرصت به بی ثمری را با تمام وجود احساس می کنی! مدام با خدا راز و نیاز می کنی: خدا این امتحان به خیر بگذره از ترم بعد هر درس رو نامردم همون شب نخونم! فلان می کنم! جزوه می نویسم! و از این حر فها! بعد که امتحان به هر نحو تموم شد و اول ترم بعد شروع شد و کلی وقت داریم برای درس خوندن، "تسویف" ها شروع میشه. حالا که تازه اول ترمه! هفته اول کلاس هاست! هنوز اساتید جدی درس نمی دهند! یه مرتبه آخر هفته همشو می خونم! می گذارم 15 روز عید همه درس ها رو یکجا می خونم! فرجه امتحانات پایان ترم بهترین فرصته! و . . .
امان از تسویف!
۳. "لیس للانسان الا ما سعی"
از برکات شیرین شب امتحان وقتیه که یه امتحان مهم داری. تو هم حالا یا اینکه زرنگ بودی و از اول ترم مطالعه و مباحثه و پژوهش و این حرفها یا خیلی زرنگ تر بودی و شب امتحان ... خونی کردی. بالاخره طوری بوده که زحمت زیادی در این راه به خودت تحمیل کردی. شب درس صبح درس خانواده بی خانواده. تفریح بی تفریح. تلویزیون بی تلویزیون. اینترنت بی اینترنت و خلاصه "بی" های زیادی نصیب خودت کردی و تونستی یه جورایی حق درس رو ادا کنی.
امتحان را میدی و بعد که نمرات اعلام میشه با ترس و لرز میری به طرف برد استاد تا نمره ات را برانداز کنی.
اول از همه نمر های تک را بررسی میکنی تا ببینی افتادی یا نه! بعد که میبینی نیافتادی یه نفس عمیق و بعد نمره ات را میبینی! اتفاقا نمره دوم کلاس شدی! در پوست خود نمی گنجی!
اینجاست که این اعتماد و این احساس در تو به وجود می آید که تا انسان در راهی تلاش نکند و قدم برندارد و مجاهده نکند به نتیجه نمی رسد! اگر هم در این زمینه تلاش کرد و سخت کوشید به تلاش خواهد رسید! این سنت خداست که تغییر نا پذیر است و تا بنده ای تلاش نکند به او نتیجه نمی دهد! به نوعی اعتماد به نفس هم خواهی رسید که ما هم همچین کم از بقیه نیستیم! بقیه هم چیزی از ما بیشتر نیستند! ما هم اگه یه کم دور و بر خودمونو جمع کنیم برای خودمون کسی می شویم! به قول خودمان "کار نشد نداره!"
البته اینها حقایقی است که فقط در شب امتحان نصیب انسان می شود!