صاحب خانه

یادداشت ها و دست نوشته های مهدی عابدی

صاحب خانه

یادداشت ها و دست نوشته های مهدی عابدی

صاحب خانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحقیر مردم» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ق.ظ

با مردم منطقی سخن بگویید!


چه کنیم تا مردم به حکومت دلگرم شوند؟

با مردم منطقی سخن بگویید! 

 

 یکی از مهمترین لازمه های حکومت اسلامی اعتماد مردم به مجموعه حکومت و کارگزاران دولتی است؛ به این معنی که مردم و رعیت از نحوه رفتار و گفتار مجموعه حکومت و عوامل آن این برداشت را در ذهن خود داشته باشند که حاکم و کارگزاران خیرخواه رعیت هستند و اگر در مدیریت جامعه قوانینی را وضع می کنند و یا در مواردی مجازات هایی را تعیین می کنند در نهایت به نفع مردم و کل جامعه هست و در آینده منافع آن برای مردم روشن خواهد شد اگرچه در آن لحظه پی به مصلحت آن نبرند یا منافع آن را به چشم خود  نبینند.

واضح است که اعتماد مردم به حکومت حاصل نمی شود مگر زمانی که:

1- حاکم و دست اندرکاران حکومت خیر خواه واقعی مردم و رعیت باشند

2- عوامل حکومتی منافع شخصی و گروهی خود را برمنافع و مصالح جامعه ترجیح ندهند

3- کارگزاران حکومتی در بیت المال خیانت نکنند و دست به چپاول و غارت بیت المال نزنند

4- مسئولین رده های مختلف حکومت اهل رانت خواری نباشند و موقعیت های ویژه را بین خود و اطرافیان خود تقسیم نکنند

5- قوانین حکومتی به نحوی باشد که حقی از مردم پایمال نشود

6- نحوه رفتار کارگزاران حکومتی با مردم در اجرای قوانین رفتاری کریمانه باشد

7- پاسخگویی کارگزاران به رعیت هنگامی که از از آن ها سوال می کنند یا توضیحی می خواهند با صبر و حوصله و احترام و منطق باشد

8- هنگامی که ماموران نظم حکومتی می خواهند عضوی از جامعه را به خاطر اشتباهش مجازات کنند همراه با اغراض شخصی و توهین نباشد و چنان چه فرد از مامور نظم علت تنبیه شدنش را پرسید با احترام و حوصله جواب دهند

9- ... 

  

 

همه این موارد به اضافه مواردی که ذکر نشده اند رفتار هایی هستند که باعث می شود اعتماد مردم و جامعه به مجموعه حکومت بیشتر شود و این اعتماد باعث همراهی مردم با نظام در بحران های احتمالی می شود. در حقیقت، پشتوانه مردمی یک نظام سرمایه ای است که باعث اقتدار و استحکام بنیان های حکومت می شود و این پشتوانه در سایه اعتماد مردم به حکومت به وجود می آید.

مشاهده خلاف هر یک از عوامل بالا در رفتار عوامل و ماموران حکومتی باعث ایجاد نوعی بددلی و بدبینی در مردم نسبت به حکومت می شود و این بد دلی هنگامی بیشتر و شدید تر می شود که مردم جایی را برای گفتن اعتراضات خود پیدا نکنند و کسی نباشید که حرف دل آن ها را بشنود، به داد آن ها برسد و حق را به حق دار برساند.

نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها مدل صحیح از حکومت اسلامی است در عصر کنونی، در طول 36 سال گذشته با طی نمودن مراحل انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی، حرکتی فزاینده به سمت مرحله تشکیل دولت اسلامی و جامعه اسلامی دارد و انشا الله با ظهور حضرت حجت (عج) تمدن فراگیر اسلامی نیز در سرتاسر جهان تشکیل خواهد شد. 

بدیهی است که موقعیت مطلوب در جمهوری اسلامی هنگامی حاصل می شود که اعتماد مردم به این نظام در بالاترین حد خود باشد؛ به این معنی که مسئولین و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی (از صدر تا ذیل) باید افرادی باشند با تقوا، با اخلاق، مدیر و مدبر که بتوانند به دور از هر گونه انحراف و فساد امور مملکت اسلامی را اداره کنند و بتوانند با مدیریت مطلوب و مطمئن خود اعتماد مردم را هر چه بیشتر به نظام جمهوری اسلامی جلب کنند.

در این بین مشاهده مواردی از عدم رعایت موارد 8 گانه ذکر شده در ابتدای این نوشتار در جمهوری اسلامی باعث ایجاد نوعی بدبینی و بددلی مردم به نظام اسلامی می شود و کارگزاران و مسئولان متخلف علاوه بر ظلمی که در حق یک فرد یا یک گروه می کنند، ظلمی دیگر در حق نظام اسلامی می کنند که نتیجه آن مخدوش شدن وجهه نظام اسلامی در بین افکار عمومی جامعه است.

اگر چه نسبت دادن رفتاراشتباه یا گفتار ناصواب یک فرد به کل نظام و حکومت، انتسابی نادرست است، ولی خواه نا خواه این گونه رفتار ها باعت این گونه نتیجه گیری ها می شود.

 

 مسلم است این موضوع امری فراگیر است؛ از بالاترین رده های مسئولیتی گرفته تا افرادی که در جایگاه های خرد مدیریت هستند؛ چه بسا میزان تاثیر عملکرد مدیران میان دستی و پایین دستی بر نگرش و دیدگاه آحاد مردم به نظام اسلامی بیشتر است؛ چرا که آن ها بیشتر از مسئولان بالا دستی در تماس و ارتباط مستقیم با مردم هستند و آن ها هستند که با مردم و جامعه حشر و نشر دارند و با آن ها برخورد و رفتار می کنند.

مثال های زیادی را می توان در این باره زد که یک اشتباه کوچک یک مسئول یا مامور حکومتی باعث ایجاد چه بد دلی هایی نسبت به نظام اسلامی شده است؛ مثال هایی که همه ما روزانه با آن ها سر و کار داریم و شاهد آن ها هستیم.

 

 

 به نظر می رسد لازم است آحاد مردم به این امر توجه ویژه داشته باشند و اولا؛ مواظبت کنند اگر در جایی مسئولیتی دارند با حسن رفتار خود با مردم باعث ایجاد دلگرمی جامعه به نظام اسلامی شوند. دوما؛ اگر جایی رفتار ناپسندی از مسئولان و ماموران منتسب به نظام اسلامی دیدند با گوشزد کردن این نکته او را از تاثیر عمل و رفتارش آگاه کنند. سوما؛ اگر در محفلی صحبت از این گونه رفتار ها شد شفاف سازی و تبیین کنند که نباید همیشه این گونه رفتار های شخصی را به اصل نظام تعمیم داد و چهارما؛ اگر به مسئولین بالا دستی ادارات و سازمان های مختلف (خصوصا آن هایی که در ارتباط بیشتری با بدنه جامعه هستند و مخصوصا آن هایی که ارتباط بیشتری با بدنه قشر تحصیل کرده و فرهنگی جامعه دارند) دسترسی دارند از آن ها این مطالبه را داشته باشند که اهتمام ویژه و جدی به این امر داشته باشند و آموزش های لازم را در این خصوص به نیروهای خود بدهند و بر عملکرد و گفتار و رفتار آن ها  به طور محسوس و نامحسوس نظارت داشته باشند.


 

 

در توضیح یکی از موارد بالا؛ از مواردی که باعث دلگرمی مردم به حکومت می شود رعایت حق مردم در قانون گذاری هاست. قانون گذاران هر مجموعه با توجه به شرایط موجود و شرایط مطلوب قوانینی را وضع می کنند که به تشخیص آن ها رعایت این قوانین باعث می شود محیط هدف از وضع موجود به وضع مطلوب برسد؛ اما باید قانون گذاران به دو نکته توجه داشته باشند: اول؛ حقوق طبیعی مردم را در این قوانین لحاظ کنند و اگر جایی متن قانون با حقوق طبیعی مردم در تعارض بود راه حلی برای آن بیندیشند. دوم؛ قانون را از حالت خشک و متعصب بدون منطق در بیاورند و در مواردی که مصلحتی که باعث تدوین یک قانون شده است لطمه ای نمی خورد در به کارگیری قانون انعطاف به خرج دهند. رعایت این موارد باعث می شود مردم نسبت به قانون و رعایت آن ترغیب شوند و آن را مفید به حال خود بدانند.

در دو هفته اخیر در اطراف خودم دو مورد دیدم که دقیقا از طرف ماموران نظم و انضباط در جامعه مواردی خلاف دو ملاحظه بالا انجام شد و برای خودم جای بسی تعجب داشت و به هیچ وجه نتوانستم آن را در خودم هضم کنم؛ چرا که هیچ منطق قابل توجهی درآن نمی دیدم و هنگامی که به خودم رجوع کردم مقداری خفیف دل زدگی از قوانین نظم ساز جاریه در خود احساس کردم.

 

 

مورد اول مربوط بود به یک برنامه رادیویی از رادیو اصفهان بود که در حال رانندگی در حال گوش کردن به آن بودم. مهمان برنامه یکی از مسئولین راهنمایی رانندگی استان بود و مجری برنامه با او درباره طرح زوج و فرد در شهر اصفهان در حال گفت و گو بود. شنوندگان تماس می گرفتند و سوالات مختلف خود را درباره این طرح می پرسیدند و میهمان برنامه هم به سوالات آن ها پاسخ می داد که عموم پاسخ ها هم منطقی و قانع کننده بود. شنونده ای تماس گرفت و گفت منزل ما در کوچه ای در خیابان شهید مطهری هست که همه کوچه های منزل ما به خیابان های طرح زوج و فرد می خورد و تنها یکی از خیابان های منتهی به کوچه ما جزء این طرح نیست که آن هم یک طرفه است و خیابان های منتهی به همین خیابان یک طرفه هم در طرح هستند و از میهمان برنامه برای مشکل خود در رفت وآمد به منزلش راه حل پرسید. مسلما این شنونده انتظار داشته است که این میهمان مسئول راه حلی منطقی به او ارائه کند و مثلا بگوید با ارائه مدارک و اسناد می توانید مجوز رفت و آمد در محدوده طرح زوج و فرد بگیرید. اما جوابی که او از میمهان برنامه شنید این بود که شما باید طوری رفت و آمد هایتان را تنظیم کنید که در ساعات محدوده طرح نیاز به رفت و آمد نداشته باشید!  مثلا سعی کنید در ساعات طرح بیمار نشوید که مجبور شوید از خانه خارج شوید یا مواظب باشید که کار فوری برایتان پیش نیاید! مجری هم پیشنهاد کرد که یه ماشین دیگه بخرید که پلاکش با ماشین اصلیتون فرق کنه و بتوانید همه روز ها رفت و آمد کنید!

به نظر شما این پاسخ چه اندازه منطقی است؟ این نوع پاسخ گفتن این شهروند را تا چه میزان نسبت به قانون و قانونمداری دلگرم می کند؟ آیا قانون گذاران این طرح فکری برای این بن بست ها ی اجرای قانون نکرده اند تا در سایه این قوانین حقی از مردم ضایع نشود؟

 

مورد دوم که برای خودم اتفاق افتاد مربوط می شود به نحوه برخورد و منطق پاسخگویی برخی مسئولین عزیز(!) حراست دانشگاه اصفهان. از درب شرقی (یا همون درب علوم پزشکی) می خواستم وارد دانشگاه شوم. البته چون برچسب ورود نداشتم قانونا حق ورود به دانشگاه با اتومبیل را نداشتم. اما سمت راست درب ورودی یک پارکینگ بزرگی راه اندازی کرده اند که اتومبیل هایی که اجازه ورود به دانشگاه را ندارند در این پارکینگ توقف کنند. پارکینگی که به این راحتی ها پر نمی شود و ظرفیت بالایی برای پارک اتومبیل ها دارد.  من هم به همین نیت وارد دانشگاه شدم و ورودی درب، مامور حراست به من گفت اجازه ورود ندارید. گفتم خب می روم داخل پارکینگ و اتومبیلم را آن جا پارک می کنم ولی باز این مامور عزیز(!) گفت که شما برچسب استفاده از پارکینگ را هم ندارید. من که بسیار تعجب کرده بودم (چون تا اون موقع نمیدونستم پارکینگ هم برچسب می خواهد) به مامور حراست گفتم خب پارکینگ که جای فراوان داره من ماشینمو پارک می کنم و تا نیم ساعت دیگه برمی گردم (چون زیاد کار نداشتم و ساختمان محل مراجعه من نزدیک پارکینگ بود) این مامور حراست باز گفت نه و شما اجازه ندارید چون برچسب ندارید! گفتم کارت دانشجویی دارم و کارتمو گرو می گذارم باز گفت نه نمی شود! گفتم خب شما جای من! من ماشینمو کجا بگذارم؟ بیرون که کنار خیابون جا نیست. فقط ایستگاه اتوبوس جا هست که اون هم بگذارم به دقیقه نکشیده برگه جریمه زیر برف پاک کنه! این مامور جوان و قانونمدار حراست هم گفت این موضوع ربطی به من نداره و مشکل شماست! (آیا این منطق یک شهروند عادی را به قانون دلگرم می کند؟)گفتم خب من دانشجوی این دانشگاهم و شما مسئول حراست این دانشگاه! وقتی قانونی را وضع می کنید باید به فکر جوانب آن هم باشید و راه حلی هم برای آن بگذارید. ولی باز هم این مامور عزیر قبول نکرد و ما را با احترام (!) تمام از دانشگاه بیرون کردند و من مجبور شدم ماشینم را در گوشه ای از همان ایستگاه اتوبوس جا دهم. شد همان که پیش بینی کردم و بعد از مراجعت من از دانشگاه به سمت ماشین این قبض جریمه 30 هزار تومانی پلیس بود که زیر برف پاک کن اتومبیل برایم دست تکان می داد. (باز هم خدا خیر بده به افسر جریمه نویس که برگه جریمه کامپیوتری نوشته بود و از توی خونه میشه اونو پرداخت کردد. وگرنه رفتن به بانک و پرداخت جریمه خودش یه معضل بزرگ بود) این هم قصه ما از گفت و گو مون با مامور عزیز حراست و منطق قابل توجه اون در مقابل من و جواب هایی که به من داد!

 

سخن به درازا کشید. مخلص کلام اینکه؛ هر حقی همراه با تکلیف است و هر تکلیفی همراه با حق! اگر مردم جامعه ما تکلیف دارند که قوانین را رعایت کنند و در قبال عدم رعایت قوانین جریمه می شوند، حق دارند که از مجریان قانون حرف منطقی بشنوند و از آن ها رفتار عاقلانه ببینند. این کمترین حقی است که مردم جامعه ما در مقابل عمل و پایبندی به قانون دارند...

یا حق/.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۳ ، ۱۰:۱۱
مهدی عابدی